لیدی برد (بانوی پرنده) اولین فیلم مستقل «گرتا گرویک»، نویسنده، بازیگر و دستیار کارگردان شهیر فیلمهای هالیوود است که تا کنون به صورت شگفتانگیزی توانسته است بالاترین امتیاز مثبت منتقدان را به دست آورد.
پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسنکیاده: بنجامین لی در گاردین مینویسد: درست همان زمانی که تصور میکنی دیگر هیچ فیلم زیبا و هیجانانگیز جدیدی با محوریت داستانهای رشد اخلاقی و شخصیتی وجود ندارد و دیگر به اتمام رسیده است، فیلم لیدی برد با قدرت هرچه تمامتر به روی پرده سینماها میآید. این فیلم به نحوی به این موضوع اشاره میکند که زمانی که هر روز یک فرد جدید و هنرمند بااستعداد دیگر پا به این عرصه میگذارد و هر کدام از آنها دیدگاه و طرز تفکر خود را دارند، هیچ سبک داستاننویسی و فیلمسازی به هیچ پایانی نخواهد رسید و همیشه فردی پیدا میشود که به ما بفهماند که باز میتوان با مدل دیگری به موضوع خاصی نگاه کرد و آن را به تصویر کشید.
لیدی برد اسم مستعار یک دختر دبیرستانی به نام کریستین با بازی «سیرشا رونان» است که در نزاع برای استقلال هویتی از والدینش، برای خود انتخاب کرده است. او همانند مادرش ماریو با بازی «لاری میت کالف»، سختکوش،دوست داشتنی و خود رای است که با مشکلات مبارزه میکند؛ مادری که پرستاری خستگی ناپذیر است و بعد از این که پدر خانواده کار خود را از دست می دهد مجبور است به شدت کار کند تا خانواده سرِ پا بماند.
فیلم در سال ۲۰۰۲ که اقتصاد ایالات متحده در حال تغییراتی است اتفاق میافتد و شهر ساکرامنتو که این خانواده در آن حضور دارند نیز شرایط خاص خود را دارد. خانوادهای از قشر متوسط جامعه که با یک پسر خوانده و یک دختر که غرق مبارزه با مشکلات اقتصادی خود است و در این میان دختر نوجوان خانواده نیز دوران سرکشی خود را میگذراند. او آدرس خانهاش را به دوستانش نمیدهد و از شرایط مالی خانواده و بیکاری پدر خجالتزده است و مادر او اعتقادی به رفتارهای دخترش ندارد.
در حالی که در بسیاری از فیلمهای ساخته شده در مورد دوران نوجوانی اصلیترین دغدغهی این دوران، مباحث عاشقانه است، مسئلهی اصلی فیلم لیدی برد رابطه ی این دختر نوجوان با مادرش است.
لیدی برد در ژانر کمدی، دارای جهانبینی است و به شکلی واقعگرایانه و صادقانه دربارهی دوران بلوغ و رشد اخلاقی و شخصیتی سخن میگوید و تصویری شیرین و عمیق از دوران نوجوانی نشان میدهد.
موضوع شکاف نسلها در لیدی برد به خوبی نشان داده شده است. به خصوص آن جا که پدر میگوید: شما (یعنی دختر و مادرش) هر دو شخصیت خیلی قویای دارید. مادرت نمی دونه چطور کمکت کنه و این موضوع اونو اذیت میکنه. و کریستین در جملهای کلیدی میگوید: کاش با هم حرف میزدیم.
لیدی برد از آن دسته فیلمهای ساده، با بودجهی کم اما با ارزش است که ارتباطات انسانی را به خوبی نشان میدهد و مسیر رسیدن به خودشناسی را در یک نوجوان به خوبی ترسیم میکند.
فیلم شخصیت منفی ندارد. مادر با این که در ایجاد جنجال ظرفیت بالایی دارد اما قابل درک است. روحیه سرکش لیدی برد به عنوان بخشی از زندگی مطرح میشود که باید به نحوی مدیریت شود نه انکار. هیچ شخصیتی در فیلم به حال خود رها نشده است و شخصیتپردازی به بهترین شکل صورت گرفته است. داستان فیلم غیرقابل پیشبینی است و نگاه دقیق به روحیهی شورشگری علیه محدودیت خانه و خانواده برای رسیدن به زندگی مستقل به شکلی شگفتانگیز در فیلمنامه گنجانده شده است.
فیلم گرچه روایت یکدستی ندارد و منقطع است اما در نهایت حس حقیقت و اصالت داستان بر نقاط ضعف آن فائق میآید.
در یک کلام؛ اگر دوست دارید داستان زندگی را دقیقا همانطور که هست ببینید و از دنیای ابر قهرمانها فاصله بگیرید لیدی برد با بازی درخشان بازیگرانش را حتما ببینید.
پایان پیام