هر کس توانست ربط معنایی این داستان را با فوتبال و همتی دوباره و درخشیدن در صحنه، پیدا کند، همتی کند و با فدراسیون فوتبال تماس بگیرد و به جام جهانی برود و برای ملتهای دیگر توضیح بدهد که سرود رسمی تیم ملی ایران، آن قدرها هم که فکر میکنید، آشفته و بیمعنا نیست.
پایگاه خبری گلونی، اسماعیل امینی:
ای جان و ای جانان من
ای عشق جاویدان من
نامت طنین انداز شد ایران من ایران من
تاریخ از روز ازل شعری که میخواند تویی
آن سوی برد و باخت ها نامی که می ماند تویی
ایران با تو هم پیمان شدن زیباست
عشق تو در سینه پابرجاست
با تو فردا شکل یک رویاست
ایران ای صدای سرخ آزادی
عاشقی را یاد ما دادی
با تو هستم در غم و شادی
باید که در هیاهو گل کرد چون سیاوش
ققنوس میتوان شد در شعله های آتش
در پیچ و تاب طوفان دریای سر بلندیم
از موج ها بپرسید با صخره چند چندیم
بعد از هزار و یک شب با همتی دوباره
در صحنه میدرخشیم با یازده ستاره
ایران با تو هم پیمان شدن زیباست
عشق تو در سینه پابرجاست
با تو فردا شکل یک رویاست
ایران ای صدای سرخ آزادی
عاشقی را یاد ما دادی
با تو هستم در غم و شادی
این سطرها، متن سرود برگزیدۀ مقامات فدراسیون فوتبال است برای همراهی تیم ملی ایران در جام جهانی روسیه.
تأملی در این سطرها نشان میدهد که:
– سفارشدهندگان سرود تصور کردهاند که فوتبال، حماسۀ ملی است و پیروزی و شکست در آن پیروزی و شکست ملی است. در حالی که فوتبال فقط رقابت ورزشی است و نه پیروزی تیم، حماسۀ ملی است و نه شکستِ تیم مایۀ سرافکندگی است.
– بر اساس همین تصور نادرست (یعنی حماسه پنداشتنِ فوتبال) این سرود به جای آن که به فوتبال بپردازد به احساسات ملی و میهنی پرداخته است و اساطیر و تاریخ را به میدان آورده است. و حال و هوای سرود به میدان ورزش و کوچه و خیابانهای شهر، کاری ندارد و در دنیای ذهنیت اساطیری است. از میان تمام کلمات این سرود تنها این کلمات به فوتبال ربط دارد (برد و باخت، گل، یازده، چند چند)
– اما همین دنیای ذهنی و اساطیری نیز، بدون هیچ خلاقیتی بیان شده است. در جملاتی که فقط تعدادی کلمه است، بدون تناسب معنایی و بدون خلاقیت هنری؛ جملاتی از این قبیل:
ای جان و ای جانان من
ای عشق جاویدان من
نامت طنین انداز شد ایران من ایران من
جان و جانان و جاویدان، دم دستی ترین کلمات برای تکراریترین حرفهاست.
(نامت طنین انداز شد) نیز معنای ملموس ندارد.
از این جملات بی معنا، باز هم داریم:
(تاریخ از روز ازل شعری که میخواند تویی)
روز ازل، پیش از تاریخ است. حتی پیش از خلقت است. تاریخ از زمان اختراع خط به بعد است. این را هم بگوییم که نام ایران، از تمامی اینها متاخرتر است.
اما این شعری که سراینده گفته است، از روز ازل همین طوری بوده است.
(ایران با تو هم پیمان شدن زیباست
عشق تو در سینه پابرجاست
با تو فردا شکل یک رویاست)
من از این سه جمله چیزی دستگیرم نشد. به ویژه ربط آنها را به فوتبال و جام جهانی نفهمیدم. نمیدانم این جملات وقتی ترجمه بشود، چه قدر نامفهومتر خواهد شد.
به ویژه این جملۀ موهوم (با تو فردا شکل یک رویاست)
البته از این موهومتر هم داریم؛ بخوانید و ببینید چیزی دستگیرتان میشود:
(باید که در هیاهو گل کرد چون سیاوش
ققنوس میتوان شد در شعله های آتش
در پیچ و تاب طوفان دریای سر بلندیم
از موجها بپرسید با صخره چند چندیم)
به شاهنامه نگاه کنید و داستانِ سیاوش را بخوانید و ببینید که میتوانید میان سیاوش و هیاهو و گل کردن، ربطی پیدا کنید؟
تیم ملی ما قرار است با سه تیم دیگر مسابقۀ فوتبال داشته باشد. آیا آن تیمها آتش هستند و ما سیاوش هستیم؟ آیا آنها هیاهو هستند و ما در این هیاهو گُل میکنیم؟
اسپانیا و مراکش و پرتغال، پیچ و تاب طوفان هستند و ما دریای سربلندیم؟
آنها صخره و موج هستند و ما دریاییم؟
اما اوجِ بیمعنایی این سرود در این سطرهاست:
(بعد از هزار و یک شب با همتی دوباره
در صحنه میدرخشیم با یازده ستاره)
هزار و یک شب، ماجرای داستانسرایی کنیزکی است به نام شهرزاد برای سرگرم کردنِ خلیفه و رها شدن از خطر مرگ حتمی.
هر کس توانست ربط معنایی این داستان را با فوتبال و همتی دوباره و درخشیدن در صحنه، پیدا کند، همتی کند و با فدراسیون فوتبال تماس بگیرد و به جام جهانی برود و برای ملتهای دیگر توضیح بدهد که سرود رسمی تیم ملی ایران، آن قدرها هم که فکر میکنید، آشفته و بیمعنا نیست.
پایان پیام