فوکو این بحث را ادامه میدهد و میگوید جامعهی قبلی جامعهای است که پادشاه داریم و ما از دورهی شاهنشاهی به دورهی انضباطی عبور کردهایم.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، میلاد دخانچی، دانشجوی دکتری مطالعات فرهنگی دانشگاه کویینز کانادا است. گزارش پارسا فرجودی را از سخنرانی دخانچی بخوانید.
در ابتدا میلاد دخانچی به این پرداخت که چرا تغییر از جامعه انضباطی به جامعه کنترلی که بیشتر سمتوسوی قدرت و مفاهیم جامعهشناسانه است. باید موضوع دانشجویان ارتباطات قرار بگیرد؟
یک دلیل خیلی ساده دارد؛ اینکه ما در یک عصری زندگی میکنیم که تحول رسانهایش حدود ۲۰-۳۰سال است که شروع شده و آن هم با تولد صفر و یک و کامپیوتر بوده است،
با تولد صفر و یک و کامپیوتر ما وارد عصر جدیدی شدیم. حداقل با رویکرد دوروزی در تعاملمان به عنوان انسان با تکنولوژی، وقتی تکنولوژی تغییر میکند و دستخوش تغییری می شود رسانه تغییر کرده لذا مطالعه ی رسانه هم اهمیت پیدا میکند.
صفر و یک دیجیتال وارد میشود و آنالوگ را به هم میریزد، یک سیستم جدید را معرفی میکند و این در تمام شئون زندگی ما اعم از مصرف، سبک زندگی و مصرف رسانهای تاثیر داشته است.
فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه به جایی میرسد که احساس میکند همه چیز را فهمیده است و ایدهاش به صورت ساده این است که در دنیای قبل از سرمایه داری پادشاهی بود که اگر شما کار بدی انجام میدادید گردن شما را میزد و قدرت به واسطهی کنترل بر مرگ خودش را ارائه میکرد.
در صورتی که با تولد سرمایهداری قدرت، خودش را به واسطهی زندگی و ادارهی حیات می سنجد و هر لحظه مراقبت و تنبیه افراد اهمیت دارد؛ لذا اینگونه نیست که ما از یک فضای ظالمانه رهایی پیدا کردهایم و آزاد شدهایم و وارد عصر جدیدی شدیم که در آن دموکراسی و آزادی وجود دارد. خیر! فقط مکانیزمهای کنترل عوض شده اند و ما مرتبا تحت کنترل هستیم.
شرحی بر درس گفتار نظریههای متاخر ارتباطات
در ادامه دخانچی به مثال زندان بنتهام پرداخت که در آن بنتهام به جای اینکه هزینه استخدام زندانبان بدهند ایده ساخت برجهای مراقبت استوانهای شکل با شیشههای دودی که داخل آن قابل مشاهده نیست، به ذهنش میرسد. به این صورت که این برجها در وسط زندان قرار میگرفتند و فقط یک زندانبان درون آن حاضر بود، پس از مدتی خود زندانیها از ترس اینکه هر لحظه مورد ارزیابی قرار میگیرند و دیده میشوند از خود مراقبت می کردند.
فوکو با آوردن این مثال میگوید که شکل قدرت تغییر کرده است؛ به جای اینکه از قل و زنجیر استفاده کنند برجک میسازند و این نگاه دیگر نگاه خنثی نیست. نگاهی است که در آن قدرت وجود دارد و کنترل درونی میشود و ترس اینکه ممکن است مورد مجازات قرار بگیریم باعث میشود درست رفتار کنیم.
فوکو این بحث را ادامه میدهد و میگوید جامعهی قبلی جامعهای است که پادشاه داریم و ما از دورهی شاهنشاهی به دورهی انضباطی عبور کردهایم.
وی سپس به جامعه کنترلی اشاره کرد که به طور ساده و خلاصه تعریفش این مثال است: فیس بوک با همهی رسانههای اجتماعی و قدرتهای رسمی اگر بخواهند بدانند ما کجا هستیم به راحتی میتوانند این کار را انجام دهند.
در واقع انسان در جامعه کنترلی آن انسانی است که از قبل به واسطهی مکانیزمهای جوامع کنترلی طراحی شده است.
انسان در جامعه کنترلی
ما اطلاعاتش را در میآوریم و میبینیم که چطور زندگی می کند. سپس از قبل برایش برنامهی زندگی طراحی می کنیم و همه چیز را کنترل میکنیم.
وی به این مسئله اشاره داشت که شکل قدرت دارد عوض میشود و این ابزار بک ابزار خنثی نیست؛ در عین امکان آزادی دادن امکان کنترل شدن را هم به فرد کنترلکننده میدهد.
البته هر چیزی یک اختیاری ایجاد میکند. به علاوه اینکه در جامعهی ایران ما تحت یک قدرت قرار داریم. ما از طریق دیجیتالی شدن به خیلی از موارد میتوانیم دسترسی داشته باشیم که قدرت مرکزی نمیخواهد ما به آن دسترسی داشته باشیم؛ ولی به این وسیله می توانیم این آزادی را به دست بیاوریم. این همان بحث جبر و اختیار است.
پایان پیام
منبع: پندار، نشریه انجمن علمی دانشجویی علوم ارتباطات دانشگاه تهران