توضیح گلونی درباره یک انتقاد
توضیح گلونی درباره یک انتقاد
پایگاه خبری گلونی یادداشتی را در تاریخ ۱۲ تیرماه ۱۳۹۷ با عنوان طنز لری در تهران معنی ندارد منتشر کرد که به وضعیت نمایشهای طنز لری و بهویژه اجرای این نمایشها در خارج استان پرداخته بود.
این یادداشت واکنشهای مختلفی را از مخاطبان گلونی در پی داشت که برخی مثبت و برخی هم منفی بود. یکی از این واکنشها را آقای امیر دلفانی داشت که البته مشخص نکردهاند که در این برنامه سمتی به عهده دارند و یا فقط به عنوان شخصی حقیقی این جوابیه را ارسال کردهاند. میتوانید جوابیه ایشان را اینجا بخوانید.
توضیح گلونی درباره یک انتقاد
از آنجایی که پایگاه خبری گلونی همیشه از گفتمان استقبال کرده است و این امر را در جهت حل مشکلات میداند، لازم دانستیم که توضیحاتی در مورد این جوابیه ارایه شود.
شاید به بهانه این جوابیه نکات مهمی دیگری هم بازگو شود و باب گفتمان و نقادی باز شود که هدف اصلی پایگاه خبری گلونی است.
نویسنده از همان ابتدا تکلیف را روشن کرده است و یادداشت گلونی را یک یادداشت تخریبی دانسته است و نوشته است:
«به خبرگزاری برخوردم با نام گلونی که پیشتر هم میشناختمش اما این بار با مطلبی کاملاً باانگیزه تخریب در خصوص برگزاری شبی بانام لرستان و گردهمایی لرهای مقیم تهران بزرگ که قرار است در آن گروهی باسابقه در نمایش کمدی و هنرمندانی بیبدیل که در عرصه موسیقی زبانزد عام و خاص هستند برای ساعاتی رخوت این روزهای لرهای مقیم تهران شلوغ را بشویند و ببرند.»
نخست اینکه پایگاه خبری گلونی اکنون یکی از شناخته شدهترین منابع خبری در استان و سراسر کشور است و دستکم در میان هنرمندان لرستانی کسی نیست که گلونی را نخواند و نشناسد و آقای دلفانی بیش از همه گلونی را میخوانند و میشناسند. ولی جناب دلفانی ظاهرا از آن حربه قدیمی و از مد افتادهی «برخورد اتفاقی» استفاده کرده است تا این پایگاه خبری را بیاهمیت جلوه دهد و در ادامه اضافه کرده است که این یادداشت کاملا تخریبی بوده است. آیا ایشان و دوستانشان هیچ حقی برای نقد قانل نیستند؟ آیا هرکسی که خلاف نظر شما را دارد تخریبگر است؟
ایشان در ادامه نوشته است: «افسوس ابتدایی من بعد از خواندن مطلب دوستان منتقد، کاملاً سلیقهای و به قولی از روی احساس -آنهم احساسی خام و بهدوراز رسالت ژورنالیستی بود- و این سؤال در ذهنم پیچوتاب خورد که با چه کسی و تا چه حدی کینه در دل دارند که بعد از تبلیغات ابتدایی گروه مذکور به این سرعت شمشیر از رو بستهاند!»
بسیار بدیهی است که یادداشتها سلیقهای هستند و نظر و سلیقه نویسنده را در مورد موضوعی بیان میکنند ولی جمله از روی احساس خام و دور از رسالت ژورنالیستی را باید چگونه هضم کنیم؟ برخلاف عادتی که رسانههای استانمان برای اصحاب هنر و فعالان عرصههای اجتماعی ساختهاند، هرگز رسالت ژورنالیستی به این معنی نیست که فقط بهبه و چهچه کنیم و به همدیگر نان قرض بدهیم.
پایگاه خبری گلونی رسالت خود را بیان حقایق میداند و به جز این رسالت دیگری نمیشناسد. البته ما از دیدگاه خودمان به مسایل نگاه میکنیم که شاید خوشایند عدهای نباشد و این یک امر کاملا طبیعی است.
آیا ممجو میتواند سمبل شهر خرمآباد باشد؟
آقای دلفانی در جای دیگری نوشته است: «این سؤال در ذهنم پیچوتاب خورد که با چه کسی و تا چه حدی کینه در دل دارند که بعد از تبلیغات ابتدایی گروه مذکور به این سرعت شمشیر از رو بستهاند! باوجوداینکه همواره برادر عزیز جناب آقای رضا ساکیِ طنزپرداز را دورادور تشویق و قبلاً حمایت کردهام اما این بار در این مطلب جز گونهای دیگر از دلواپسی را بین جامعه فرهنگی و هنری استانم ندیدم.»
این چه استدلالی است که اگر کسی برخلاف نظر ما بود حتما از کسی کینهای به دل دارد؟ قلم و نوشته حرمت دارد لطفا فضای نقد را با کلماتی چون زشتاندنیشی، شمشیر از رو بستن و کینهای و … آلوده نکنید. لازم به ذکر است این یادداشت را محمد پورخداداد یکی از گروه تحریریه گلونی نوشته است و آقای رضا ساکی در آن هیچ دخل و تصرفی نداشته است. گلونی یک مجموعه به هم پیوسته است که در آن نظرات مختلفی مشغول به کار هستند و اتفاقا همین هم یکی از رمزهای موفقیت و حفظ استقلال فکری و کاری این مجموعه شده است.
نویسنده محترم از میانه نوشته خود سعی کرده است که گلونی را به حقناشناسی و ندیدن خوبیها متهم کند و در جایی میگوید: «جماعت احساسگرا و فراموشکاری هستیم که عادت کردهایم به اظهارنظرهای غریب گرایانهای که ای داد و وااسفا سید نوری موسوی (ممجو) تبدیل نشود به سمبل مردم شهر و دیار من! جان میدهیم و به سر و سینه میزنیم تا روز گلونی و روز خرمآباد را در تقویم ملی به ثبت برسانیم ولی برای همکیشانمان و همخون و نژادهایمان لحظهای از سنگاندازی دست برنمیداریم.»
عجیب است واقعا! نوری موسوی سالهاست که تلاش میکند و در استانی که برای هنرِ هنرمندان ارزشی قائل نیستند ایستاده است و کار خود را با همه مشقت دنبال میکند. ولی آیا جناب دلفانی معتقد است که یک شخصیت نمایشی در حد ممجو قابلیت این را دارد به به سمبل مردم شهری چون خرمآباد تبدیل شود؟ باید به ایشان گفت که خرمآباد شهری است پر از مفاخر علمی، هنری، فرهنگی و ورزشی. اگر مایلید لیست بلندبالایی از کسانی که شایستگی این مقام را دارند برایتان بفرستیم. در این لیست کسانی هستند که سالهاست بدون ادعا و بدون تریبون ماندهاند و دنبال گوش شنوایی هستند تا برای حل معضلات این شهر راه حل بدهند.
وقتی احساسات بر قلم غلبه میکند
آقای دلفانی وقتی به پایان نوشته خود میرسد عنان قلم از دستش بیرون میرود و در جملاتی که هیچ ربطی به یادداشت مذکور ندارد مینویسد: «آخر هفتههایمان را به یاد بیاورید که تمام شور و شوق استان بی ماهواره و تلگرام و اینستاگرام آن روزها نشستن به پای برنامههای چندساعته همین ممه جو و همین افشین چگنی بود!!! به یاد بیاورید که آن روزها همین تخریبها موجب شد تا هنرمند بااستعداد دیارمان (علیرضا چنگیزیان)،امروز مثل بابک نهرین آذربایجان و آقا رشید اصفهان و غیره و غیره طنزپرداز ملی نشود و استعداد فراوانش را فراموش کند و از استان همیشه استعداد گریز ما بار سفر بربندد. و مسئله دیگر،این برنامه کمدی بخشی از گردهمایی لرستانیهای مقیم مرکز است آیا صحبتهای خالی از محبت خود را مایه دلسردی یکهسوار سرنای ایران نمیدانیم؟»
اینجاست که باید به ایشان و دیگر کسانی که بدون خواندن کامل یک متن و از روی احساسات دست به قلم میشوند بگوییم این حرکت شما دقیقا مانند همان کاربران اینستاگرامی است که بدون دلیل و مدرک و فقط به صرف مخالف بودن با یک فرد یا نوشته، سیل فحش و ناسزا را به آن بخت برگشته روان می کنند. برخورد این استاد گرامی میاد ا را به یاد گروههای فشار میاندازد که بدون اینکه بدانند و بخواهند بدانند، بر مخالفان خود میتازند.
در گلونی بارها از برنامه آخر هفته به عنوان یک برنامه طنز قابل قبول در زمان خود شده است و نمونه آن یادداشت واژههای قدیمی لری را مسخره نکنید است که اتفاقا به قلم همین نویسنده مورد غضب شماست. یک نکته دیگر این است که استفاده ابزاری و سنگر گرفتن پشت نامهای مورد قبول همه ما مانند احسان عبدیپور اصلا اخلاقی نیست. موضوع یادداشت گلونی چه ارتباطی با ایشان و یا حتی اشخاص این گروه نمایشی دارد؟ نقد ما این است که دیگر دوره اینگونه نمایشها گذشته است و باید فکری برای بهروز کردن نمایشها کمدی استان شود. مخاطب این نوشته اشخاص نیستند بلکه ماهیت این گروههای نمایشی است.
در پایان نویسنده آورده است: «وقتش رسیده تا کمی همهی ما سرمان در کار خودمان باشد و اجازه دهیم آنگونه که مردم میخواهند تصمیم بگیرند»
ایشان نمیتوانند به یک رسانه مستقل بگویند که سرش در کار خودش باشد. وظیقه ما آگاهیبخشی است. البته نکته درستی که آقای دلفانی گفته است همین است که انتخاب را به مخاطبان بسپاریم. آنها بهترین قاضی برای تشخیص راستی و درستی هر موضوعی هستند.
در پایان با تشکر از توجه ایشان باید متذکر شویم که بهتر است یکبار دیگر یادداشت مورد نظر گلونی را بخوانند. البته اینبار به دقت و به دور از احساسات.
پایان پیام
کد خبر : 96327 ساعت خبر : 6:31 ب.ظ
به ظاهر که لایق دانستید و جوابی دادید ، جواب که غریب یکسال بعد و باز هم به صورت اتفاقی می خوانم. اگر نمی دانید بهتر است بدانید که نیت مطلب من نه ایجاد تنش که تشویق در راستای همدلی بوده و هست. پشت نام احسان عبدی پور نه به عنوان یک دوست قدیمی ، نه به عنوان یک همشهری بلکه به عنوان یک هنرمند دغدغه مند هزار بار سنگر می گیرم که چه سنگری از هنر و اخلاق بهتر. چه نقد اندر نقد اندر نقدی شد دوست نگارنده. از آقای رضا ساکی اسم بردم چرا که تنها خط ربط من (به عنوان خواننده و گلونی بود) مطلب احساسی من خود نشانگر این است که به عنوان یک نظر ، گلایه و گفت و گو نگاشته شده است . چرا که در مورد هر مطلبی که برپایه احساس منتشر کردید نمی شود ساختاری و علمی حرفی زد. باز هم ممنون که با این پاراگراف:
———————————————————————-نخست اینکه پایگاه خبری گُلوَنی اکنون یکی از شناخته شدهترین منابع خبری در استان و سراسر کشور است و دستکم در میان هنرمندان لرستانی کسی نیست که گلونی را نخواند و نشناسد و آقای دلفانی بیش از همه گلونی را میخوانند و میشناسند. ولی جناب دلفانی ظاهرا از آن حربه قدیمی و از مد افتادهی «برخورد اتفاقی» استفاده کرده است تا این پایگاه خبری را بیاهمیت جلوه دهد و در ادامه اضافه کرده است که این یادداشت کاملا تخریبی بوده است. آیا ایشان و دوستانشان هیچ حقی برای نقد قانل نیستند؟ آیا هرکسی که خلاف نظر شما را دارد تخریبگر است؟————
++++ادامه : حجت را بر من تمام کرده اید ، چرا که هرگز نه گلونی را زیر سوال برده ام نه کوچک شمرده ام. شاید شما کوچک می بینید و با نگاه خودتان بنده را قضاوت می کنید. آن هم در تک تک جمله ها
ضمناً ایشان و دوستانشان هم نشان می دهد که توهم توطئه دارید ، خوب نیست!
و بعد اینکه من نظری نداده ام بی آنکه مطلب شما را خوانده باشم.
و البته وقتی عنوان می فرمایید (بسیار بدیهی است که یادداشتها سلیقهای هستند و نظر و سلیقه نویسنده را در مورد موضوعی بیان میکنند) دیگر صحبتی از جایگاه و ارزش نقد نکنید.
بله درست می گویید : (هرگز رسالت ژورنالیستی به این معنی نیست که فقط بهبه و چهچه کنیم و به همدیگر نان قرض بدهیم.) پس بگذار نان به هم قرض ندهیم . بپذیرید که مطلبتان از کامنت من هم احساسی تر بوده است.
خیر دوست عزیز ، بنده حقیر معتقد نیستم که یک شخصیت نمایشی در حد ممجو قابلیت این را دارد که به سمبل مردم شهری چون خرمآباد تبدیل شود؟ چرا که هیچکس نمی تواند سمبل شهری باشد. فقط می تواند در حد خود برای شهری مثل خرم آباد مفید باشد حتی به اندازه یک ساعت خنده. ولی فراموش نکنید نگران هم نیستم که کسی سمبل شهرم بشود ولیستم قطعا از لیست شما بلندبالا تر است.
و اتفاقا شما خودتان عنان قلمتان را در پایان از دست داده اید. چرا که اگر مطلب را خوانده باشید درخصوص گروهی است که از دلشان آخر هفته ها ساخته شده ، آن هم وقتی خنده مد نبود.
– مطلب را تیر نوشتید و مخاطبتان اردیبهشت سال بعد خواند. وزین باشید