پایگاه خبری گلونی، علی ساکی: شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که چرا غزلیات حافظ یا سعدی و جز آن، به ترتیب حرف آخر ردیف یا قافیه غزل فهرست میشوند؟ و مثلا چرا بر اساس حرف اول هر غزل که به نظر آسانتر هم مینماید فهرست صورت نمیگیرد!
علامه قزوینی در مقدمه تصحیح غزلیات حافظ میگوید که :در طبع حاضر ما برای تسهیل و تسریع یافتن هر غزل مطلوبی برای خواننده، غزلها را به ترتیب حروف تهجی در تمام حروف قافیه و حروف ردیف مرتب کردهایم (دیوان حافظ، به تصحیح غنی-قزوینی، انتشارات ققنوس، سال ۱۳۹۴، صفحه ۳۵).
به عنوان نمونهای دیگر محمد تقی تفضلی در مقدمه دیوان عطار به مرتب کردن فهرست بر اساس حروف قوافی اشاره میکند (دیوان عطار، به تصحیح محمد تقی تفضلی، انتشارات علمی و فرهنگی، سال ۱۳۸۴، صفحه ۳۵).
همچنین محمد علی فروغی در مقدمه تصحیح غزلیات سعدی میگوید: ما در ترتیب غزلها به حرف آخر اکتفا نکردیم و بعد از حرف حرف آخر ماقبل آخر و پس از آن حرف قبل از او را هم منظور داشتیم.به این ترتیب محل هر غزل را در مجموعه بهتر و زودتر میتوان پیدا کرد و مابین چند غزل که حروف آخر آنها همه مشترک باشد حرف اول مصراع اول مطلع را هم در ترتیب میزان تقدم قرار دادیم. (کلیات سعدی، به تصحیح محمد علی فروغی، انتشارات ققنوس، سال ۱۳۹۶، صفحه ۳۷۵)
مقدمهای در بیشتر چاپهای جدید کلیات سعدی حذف شده است
کلیات سعدی مقدمهای دارد از شخصی بنام ابوبکر بیستون که ظاهرا از شاگردان و علاقهمندان به شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی بوده است،
این مقدمه در بیشتر چاپهای جدید کلیات سعدی حذف شده است. اما هنوز در نسخه تصحیح شده محمد علی فروغی این مقدمه موجود است. حالا مقدمه در چه مورد است و چه ربطی دارد به نحوه فهرست کردن ابیات غزل ها؟!
بیستون در این مقدمه کوتاه داستان شبی را نقل میکند که در جمعی از بزرگان حاضر میشود، خواننده خوش صدایی در آنجا آواز میخواند و به سبب آواز او افراد حاضر در مجلس را سماعی دست میدهد به طوری که بعضی بیهوش و بعضی دیگر جامه خود را پاره میکنند. در میانه سماع، قوال (خواننده) از غزلهای سعدی این بیت را میخواند:”نظر خدای بینان ز سر هوا نباشد” و در ادامه چهار بیت از این غزل را میخواند و به غزلی دیگر میرود.
بعد از پایان سماع یکی از حاضران مجلس تمامی این غزل را از درخواست میکند اما قوال به یاد نمیآورد. چون یک نسخه از دیوان سعدی در اختیار بیستون بوده، آن شخص بقیه غزل را از بیستون درخواست میکند. روز بعد بیستون در دیوان نظر میکند و بعد از چند نوبت مکرر غزل را پیدا میکند. زمانی که بیستون در حال پیدا کردن غزل است یکی از دوستانش پیش او میآید و از او درباره دلیل جستوجو میپرسد و شرح حال را متوجه میشود.
دوستش پیشنهاد میکند که اگر دیوان شیخ فهرست داشت، برای پیدا کردن غزلها این همه سختی لازم نبود. بعد از این موضوع دوستان دیگر هم بر این نظر متفقالقول میشوند و از بیستون میخواهند که این زحمت را قبول کند و فهرستی بر حرف اول هر غزل به ترتیب حروف الفبا تهیه کند. بیستون همین کار را میکند و در سال ۷۲۰ ه. ق کار فهرستبندی را تمام میکند.
بعد از هشت سال که از اتفاق بالا میگذرد، روزی دیگر بیستون با جمعی از دوستان نشسته بود، شخصی نامهای میآورد که این یک بیت از سعدی را بهعنوان ضربالمثل در آن نوشته شده: “من در وفای عهد چنان کند نیستم//کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز”. دوستان باز هم تقاضای باقی غزل را از بیستون میکنند. اما بیستون هر چه میگردد این غزل را پیدا نمیکند، چون فهرست او بر اساس حرف اول غزلها بوده و این بیت از میانه غزل. یکی از دوستان باز برای حل این مشکل به بیستون پیشنهاد میکند که فهرست جدیدی بر اساس حرف آخر غزلها (حرف آخر ردیف یا قافیه) بنویسد و بیستون همین کار را میکند.
فکر کنم حالا شما هم مثل من با چگونگی فهرستبندی اشعار بر پایه حروف کلمات پایانی آنها آشنا شدید. چون هر چه در اینترنت گشتم و اصل این مقدمه زیبا را ندیدم، برای مطالعه دوستان علاقهمند خلاصه مقدمه ابوبکر بیستون ،که نثری به غایت زیبا دارد را در اینجا میآورم:
«… اما بعد بدان ای عزیز من، که شبی از شبها اتفاقا این بنده ضعیف نحیف علی بن احمد ابیبکر بیستون ،در مجمعی حاضر بود در خدمت جمعی از مخادیمعظام و ائمهاسلام و موالیکرام و مشایخ و گوینده خوشالحان گویندگی می کرد.جمعیتی دست داد که خاص و عام آن مجلس هر یک در گوشهای به هوش گشته چند خرقه تخریق شده چنان که حاضران مجلس بعد از فرو گذاشت متفقالقول بودند که در مدهالعمر چنین سماعی دست نداده.فیالجمله در اثنای سماع قوال از غزلهای شیخ سعدی شیرازی این بیت برخواند که(( نظر خدای بینان ز سر هوا نباشد)) چهار بیت از غزل برخواند و به غزلی دیگر رفت. یکی از حاضران مجلس بعد از آن که سماع به آخر رسید، تمامی این غزل را از قوال طلب نمود، یاد نداشت.از این خاکی التماس نمود که نسخه دیوان شیخ شما را هست اگر تمامی این غزل طلب داری، منتی باشد. بنده بر حسب اشارت ایشان روز دیگر در مجموع دیوان نظر کردم و بر همه بگذشتم چند نوبت مکرر تا عاقبت بدان رسیدم.
در اثنای آن طلب یکی از دوستان تشریف حضور ارزانی فرمود. چون بنده را بدان شغل مشغول دید پرسید که غرض از این مطالعه چیست. صورت حال به خدمتش گفتم. فرمود که اگر دیوان شیخ را فهرستی بودی در طلب این همه زحمت نبودی و سهولتی داشتی. جمعی عزیزان نیز حاضر بودند و همه بر این اتفاق کردند و گفتند تو را این سعی از برای ما میباید کرد و فهرستی بر آن میباید نهاد. بنده را از این معنی در خاطر بنشست و بدان مشغول شدم و مجموع غزلها در این نسخه از گفتههای شیخ را جمع کرد، و بر حرف اول هر غزلی بر طریق تهجی بنهاد. بعد از هشت سال که از این تاریخ گذشت و چند نسخه برین نمط بیرون شد روزی با جمعی عزیزان در گوشهای نشسته بودیم شخصی رقعهای نوشته بود و این یک بیت به ضربالمثل پیوسته:
من در وفای عهد چنان کند نیستم//کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز
یاران التماس باقی این غزل کردند. دیوان را طلب داشتم و بعد از جستن بسیار نیافتم، سبب آن بود که فهرست بر حروف اول از مطلع هر غزل نهاده بود و این یک بیت از میانه غزل بود. یکی از دوستان گفت که اگر این فهرست که به حرف اول غزلهاست به حرف آخر بودی آسانتر به آن دانستی رسیدن، اگر سعی کنی و بر حروف آخر هم بر طریق تهجی فهرستی بنهی تو را یادگاری باشد و یاران را منتی تمام. بر ایجاب ملتمس ایشان مدتی سعی نمودم و بر حرف آخر هم از هر غزل به طریق حروف تهجی فهرستی نهادم و در آخر به اتمام رسید تا خواننده را از آن حظی وافر باشد و این بنده را به دعای خیر مدد فرمایند. باشد که از روح مبارک شیخ همگنان را فیضی رسد.» (کلیات سعدی، به تصحیح محمد علی فروغی، انتشارات ققنوس، سال ۱۳۹۶، صفحه ۹۵۳)
من هم چون از غزلیات سعدی حظی وافر بردهام برای ابوبکر بیستون طلب عافیت و دعای خیر دارم، خدایش بیامرزد. در پایان لازم است از آقای م.ح.آریان که توجه من را به این مقدمه جلب کردند سپاسگزاری نمایم.
پایان پیام
با سلام
ولی ترتیب اشعار دقیقا با قافیه همخوانی ندارد. از اولین غزل (الا یا ایهاالساقی..) که بگذریم و جای آن را در نخست کتاب بدانیم، اشعار دیگری هستند که جابه جا هستند مثلاغزل های ۴۹۳ (دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی) و ۴۹۴ (هر جا که روی زود پشیمان به درآیی) که جابه جا هستند. هر چند هردو بایستی قبل از غزل های ۴۹ و ۴۹۱ و ۴۹۲ باشند.