ترانه جنجال حمید هیراد بیمعنی و بیعاطفه است
پایگاه خبری گلونی، دکتر اسماعیل امینی شاعر و استاد دانشگاه:
ترک ما کردی برو هم صحبت اغیار باش
یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش
این بیت که آغاز غزلی است از وحشی بافقی، به شیوۀ واسوخت است، که بیانگر رویگردانی از معشوق و بی اعتنایی به اوست.
همان چیزی که در اصطلاح ترانۀ امروز به آن میگویند: دیسلاو/ ضد عشق
پس تا این جا فهمیدیم که راوی و شاعر، به معشوقش میگوید:
حالا که مرا رها کردی هرجا که می خواهی برو و با هر کسی که میخواهی باش.
ای دلِ غم دیدۀ من تا سحر بیدار باش
تا ابد تکرار در تکرار در تکرار باش
اما در این بیت ناگهان نظرش عوض میشود و از دوری معشوق گلایه میکند با دلِ غم دیده و چشمِ بیخواب.
یعنی هنوز عاشق آن معشوقی است که همین یک بیت قبل به او گفته بود حالا که رفتی برو با هر که میخواهی باش.
عمر مرا گرفت گیسوی کافرش
وقتی جوون بودم مُردم به خاطرش
حسم شبیه اون راه آهنیه
که عاشق شده ولی رفته مسافرش
از این جا به بعد علاوه بر دوگانگی حس و عاطفه، ترانه به دوگانگی زبان هم دچار میشود. زبانی سرگردان میانِ زبان گفتاری و زبان نوشتاری.
ضمن این که (راه آهن) غالباً (ادارۀ راه آهن) را تداعی میکند، نه قطار را تداعی میکند و و نه ایستگاه و ریل را.
جنجال رویش را تمام شهر میبینند
اما کنار من نقاب دیگری دارد
من عاشق او میشوم او عاشق عشقش
عاشق همیشه قصه زجرآوری دارد
این بند ترجیع ترانه است، به نظر میرسد که شاعر میخواهد بگوید: معشوق به تمام شهر روی خوش نشان میدهد اما در کنار من، نقاب دارد.
در این جا کلمۀ (جنجال) هیچ نقشی ندارد.
از این بیمعناتر و عجیبترآن است که این همان معشوقی است که شاعر قبلا به او گفته است:
حالا که مرا ترک کردی با هرکه میخواهی برو! اما ناگهان شاعر میگوید: من عاشق او میشوم او عاشق عشقش.
منظورش این است که: من عاشق او بودم و او عاشق دیگری بود.
به قول همان وحشی بافقی که یک بیتش به این ترانه وصله شده: اول آن کس که خریدار شدش من بودم.
اما انگار ترانه سرای امروز، سطر به سطر ترانه مینویسد و یادش میرود که یکبار سطرهای قبلی را بخواند.
یادت نره شکستن دل تاوان داره
یادت نره عمر و جونیت پایان داره
این بیت از ترانه جنجال حمید هیراد نمونۀ عجیبی است از درآمیختنِ ناشیانۀ زبان گفتاری و نوشتاری.
با مضمونی تکراری و لحن و بیانی ساختگی و عاری از عاطفه و زیبایی.
هر آن کس که مرا از تو جدا کرد
مرا با درد دوری آشنا کرد
مپرس از من چه ها دید و چه ها کرد
مرا تنهاترین تنها صدا کرد
این دوبیتی، مثال مناسبی است برای آموزش آشفتگی دستوری و معنایی. سطرهای این دوبیتی از نظر معنایی با هم ارتباط ندارند.
من تلاش میکنم برایش معنایی جور کنم.
آن “هر آن کس” که در اول ترانه “اغیار” است یعنی دیگرانند و رقیبانِ عشقی این راوی و عاشق بیچارهاند، اگر حالا یک نفر مشخص است که برایش فعل مفرد (جدا کرد، آشنا کرد و…) ظاهراً باید این طوری در جمله بیاید: کسی که مرا از تو جدا کرد.
ترانه جنجال حمید هیراد بیمعنی و بیعاطفه است
اما اگر یک نفر مشخص نیست و هر روز یک نفر معشوق را از شاعر جدا کرده و شاعر را با درد دوری آشنا کرده و چهها دیده و چهها کرده و او را تنهاترین تنها صداکرده، کار این جماعت خیلی جالب بوده که همۀ آنها با هم هماهنگ بودهاند برای جدا کردن شاعر از معشوق و آشنا کردن شاعر با درد دوری و باقی قضایا.
هر آن کس که این طوری ترانه مینویسد لابد میداند که ترانه فقط مقداری کلمه و سجع و قافیه نیست.
ترانه خوب، سر و ته دارد، یعنی ساختار دارد. ترانه معنا و انسجام معنایی دارد و سطرهای گسسته از هم نیست. و از همه مهمتر ترانه، عاطفه دارد و نوآوری دارد و آبرو و اعتبار دارد.
ترانه جنجال حمید هیراد
پایان پیام
بعضی ایرادهایی که گرفتین وارده، مثل آشفتگی معنایی و دستوری
ولی اینکه راه آهن آدم رو یاد اداره راه آهن می اندازه از اون حرفهای عجیب بود. انگار که بخواهید به هر قیمتی ایراد بگیرید.
cherto pert nago baba , hasoood