ارباب سنگدل و رعیت جوانمرد یا چرخه فیلمهای ارباب رعیتی از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۳. برای بیشتر دانستن در مورد ارباب سنگدل کافی است این مطلب را بخوانید.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، علیرضا محمودی در بولتن سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر سال ۹۷ شماره سه نوشت: چرخه تولید فیلمهای ارباب رعیتی، یکسال قبل از پیروزی انقلاب به راه افتاده بود.
ارباب سنگدل و رعیت جوانمرد
فروش فیلمهای سفرسنگ (مسعود کیمیایی) و عشق و خشونت (رضا صفایی) در سال ۱۳۵۶، تمایل برای ساخت فیلمهای مشابه را فراهم کرده بود.
پیروزی انقلاب سبب شد تا فیلمسازانی که قصد ساخت فیلمهای انقلابی دارند، سراغ فیلمنامههایی بروند که دو طرف تخاصم داستانشان روستاییان و رعیتها از یک سو و اربابان و فئودالها از سوی دیگر باشند.
در این جریان، هم فیلمساز کهنهکاری با دو فیلم در کارنامه (صفایی) او هم فیلمسازی تازه کار (صباغ زاده) اولین ساخته بعد از انقلاب خود را در این چرخه ساختند.
درسال های اولیه پیروزی انقلاب، شرایط تولید ممیزی و اکران فیلمها در ابهام قرار داشت و در این شرایط ساخت فیلم ارزان که سرمایه کمتری را به خطر بیندازد، بیشتر مورد توجه بود.
ساخت فیلم در روستاها به نسبت تولید در شهر ارزانتر و سریع تر بود.
گروه در یک روستا مستقر میشد و با کاهش هزینه رفتوآمد گروه و هزینه استقرار و پذیرایی، فیلم با هزینه کمتری مرحله تولید را پشت سر میگذاشت.
موفقیت اقتصادی فیلمهای روستایی در کنار این عوامل تولیدی، چرخه این فیلمها را به رونق رساند.
بین سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۳ سینماها ۱۹ فیلم در چرخه ارباب رعیتی نمایش دادند.
سال ۱۳۶۰ با نمایش پنج فیلم پرترافیک ترین سال اکران و دادا (۱۳۶۱) ایرج قادری با فروشی هفت میلیون تومانی در تهران موفق ترین فیلم این چرخه به شمار میآمد.
در ادامه تشکیل بنیاد سینمایی فارابی با حضور مستقیم دولت در ساختار تولید و اکران، از تولید فیلم در این چرخه کاسته میشود اما تولیدات پراکندهای که الگوهای این آثار در آنها تکرار شده تا سالهای آغازین دهه هفتاد دیده میشود.
فیلمهایی چون سمندر ۱۳۶۵ محمود کوشان و تیغ آفتاب ۱۳۴۶ مجید جوانمرد از جمله آثاری هستند که به رغم از نفس افتادن چرخه از الگوهای آن تبعیت کردند.
فیلمهای ارباب سنگدل و رعیت جوانمرد اکشنهایی هستند که به تناوب در داستانها تلفیقهای متنوعی با ژانرهایی چون ملودرام (دادا، موج طوفان، عصیانگران)، جنایی (پرونده)، علمی تخیلی (برنج خونین)، تریلر (فرمان) و تریلر ورزشی (سمندر) در آنها دیده میشود.
روایی در این چرخه تضادهای ساختارساز در تقابلها و تخاصمهای روستائیان و اربابان است.
زیادهخواهی (دانه های گندم)، تهمت ( پرونده)، هوس بازی (دادا)، ستم (عصیانگران و آفتاب نشینها و خاک و خون)، استعمار خارجی و استبداد داخلی (برنج خونین)، اربابان، ریشه اصلی رودرویی است.
در این الگوها بادلیل و بیدلیل (بر مبنای فرضیات ذهنی مخاطبان) اربابان و عوامل آنها ضد قهرمان داستانها هستند.
گروه قهرمانان به سه گروه قهرمان اصلی خانواده او و اهالی ده تبدیل میشوند.
گروه ضد قهرمانان شامل ارباب، عوامل ارباب و نیروهای نظامی و امنیتی و روستائیان خائن تقسیم میشوند.
در این میان نقشهایی کمتر برای مردم روستا در نظر گرفته میشود.
آنان از طیف تماشاگران بی طرف و ساکت هستند تا همراهان نبرد نهایی در جریان داستان را تشکیل دهند.
در الگوهای این چرخه قهرمانان روستائیان پاک و جوانمردی هستند که در خانههای محقر با کمترین امکانات زندگی میگذرانند و ضد قهرمانان اربابانی بدون رحم و زیادهخواه که در خانههای بزرگ و مجهز زندگی میکنند.
خانه روستایی و خانه اربابی، غذای روستایی و غذای اربابی، لباس اربابی و لباس رعیتی همه از الگوهای ساختاری تقابلها هستند.
در الگوهای این چرخه آن چیزی که اهمیت دارد نمایش عمق ستم اربابان است به همین دلیل موفقترین فیلم این چرخه (دادا) فیلمی است که در آن ارباب به ناموس (مهم ترین دارایی یک خانواده ایرانی) رعیت چشم طمع دارد.
قهرمانان اصلی در این فیلمها مانند چرخه فیلمهای جاهلی در فراز و فرود داستانها با تکیه بر فضائل اخلاقی در برابر اربابان که با تکیه بر رذائل اخلاقی تعریف میشوند، قرار میگیرند.
فیلمهای این چرخه را میتوان فیلمهایی کاملا مردانه دانست. زنان نقش کمی در پیشبرد داستانهای ارباب سنگدل و رعیت جوانمرد دارند.
علت غیبت زنان در فیلمهای این چرخه حتی وقتی که تخاصم بر اساس دستاندازی اربابان به آنهاست بخشی به خاطر دلایل ممیزی در زمان تولید فیلمها و بخشی به دلیل تقابلهای فیزیکی و درگیریهای داستانی فیلم بود.
ژیلا سهرابی در خاک و خون و فخری خوروش در دادا تنها زنانی هستند که حضورشان تا حدودی به یاد ماندنی است.
بازیگران قهرمانان این داستانها در این چرخه به علت شرایط ضد ستارهای اویل دهه ۶۰ ثابت نیست.
ایرج قادری، فرامرز قریبیان، مهدی فخیم زاده، مجید مظفری و شهروز رامتین از بازیگران شاخص نقش قهرمانان –رعیتها- و گرشا رئوفی، ولیالله شیراندامی، حسین محزون و عنایت بخشی از بازیگران شاخص اصلی ضد قهرمانان -اربابان – محسوب میشوند.
از صحنههایی که در همه این فیلمها به عنوان الگو تکرار میشود می توان به این صحنه ها اشاره کرد:
صحنه اذیت و آزار روستائیان توسط عوامل ارباب، صحنه رودرویی اولیه قهرمان با عوامل ارباب، صحنهای که ارباب خواستار مقابله با قهرمان میشود، صحنه غیبت قهرمان و مرگ یکی از نزدیکان او، بازگشت قهرمان به روستا و رودرویی با مرگ نزدیکش، تحریک روستائیان توسط قهرمان به قیام و درگیری نهایی قهرمان با ارباب و حضور باقی روستائیان در نبرد نهایی.
چرخه فیلمهای ارباب رعیتی را میتوان آخرین چرخه فیلم های مهم روستایی در سینمای ایران دانست.
چرخه ملودرام های دختر، پسر رعیت – دختر، پسر ارباب در دهه ۳۰ و کمدیهای روستایی دهه ۵۰ از مهمترین چرخههای فیلمهای روستایی قبل از این چرخه به شمار میآیند که در روستا ساخته شدهاند.
بازگشت فیلمسازان ایرانی بعد از میانه دهه ۶۰ به روستا به عنوان لوکیشن و محل وقوع داستان، بعد از این بنابر الگوی چرخههای دیگری است که تقابلهای آن بر اساس زندگی روستایی نیست که اینها همه نشان از تغییر در زندگی روستایی و تغییر ساختار اقتصادی روستاها دارد.
پایان پیام