یادداشت مهدی یزدانی خرم درباره فیلم تازه سعید روستایی متری شیش و نیم
پایگاه خبری گلونی؛ مهدی یزدانی خرم: فیلم تازه سعید روستایی چند قدم جلوتر از ساخته قابل احترام قبلی اوست.
یادداشت مهدی یزدانی خرم درباره فیلم تازه سعید روستایی متری شش و نیم
«متری شیش و نیم» اجراییست از بدنهای در حال پوسیدن در فضایی که میخواهد دربارهشان قضاوت کند.
داستان پلیس خشن و موادفروش دانهدرشت. پلیسی که خودش میخواهد گاهی عدالت را اجرا کند و در این مسیر مشکلی با شکستن مرزهای اخلاق نیز ندارد.
آن سو ناصر است که از هیچ کاری رویگردان نبوده. فیلم درباره افیون است.
حضور بدنهای تخدیرشده بیش از سه هزار معتاد که برای فیلم آورده شدهاند، جای هیچ فردیتی باقی نمیگذارد.
فیلم تازه سعید روستایی
شروع فیلم عملن شاهکاریست درخشان، تدفین… سکانسهای اعدام و بازداشتگاه همهگی بر سیاهی مفرط فیلم تاثیر گذاشتهاند.
و این تولد رئالیسمی چرک است که میخواهد تلنبارشدن این بدنهای بیحرمت را تصویر کند برای مخاطباش.
عرق، خون، چرک و حتا مواد جاسازشدهای که از معدهها و گاه اندام دیگر بیرون کشیده میشود من را یاد ایده امر مطرود میاندازد.
تکههایی که از بدن جدا میشوند و در زمان جدایی تبدیل به کثافت یا چرک و نماد انزجار، اما قهرمانهای روستایی از زندانی تا زندانبان در این طردشدهگان فرورفتهاند.
آنها قضاوت میشوند و البته عادت کردهاند به مطرودبودن.
فقط ناصرست با بازی نوید محمدزاده (که نشان داد چهقدر میتواند متفاوت باشد) که میخواهد ثابت کند طردشده نیست.
هرچند فرومیپاشد. اوست که حتا میخواهد مرگاش را کارگردانی کند اما پلیس خشن (با بازی عالی پیمان معادی) ذهن قدرتمندتری از او دارد.
اینجاست که شرها رو در روی هم قرار میگیرند.
اولی شری که علیه قانون است و عرف و دومی شری که باید شربودناش را به رفتاری برای از پادرآوردن قانونستیز تبدیل کند.
آنها بد نیستند و اصولن نمیتوانند از وضعیت خود خلاص شوند. پس زمان را تلف نمیکنند، با قدرت میجنگند علیه هم.
یادداشت مهدی یزدانی خرم درباره فیلم تازه سعید روستایی متری شش و نیم
فیلم تازه سعید روستایی هرچند در میانهها کمی ریتماش را از دست میدهد اما میتواند خود را با خردهروایتهایاش احیاء کند.
کل فیلم مملو از تن است، بدنها، انبوهه، جمعیت در حال خفهشدن. گیجِ تخدیر و بیاراده به سو برده میشود.
در این وضعیت عملن هیچ قضاوتی نمیشود کرد. در سکانسی انبوهای از این معتادان در فضایی تنگ به جلو رانده میشوند.
انگار رمههایی که شبانشان را مدتهاست گم کردهاند و این وضعیت را کاملن پذیرفتهاند.
و این تلخی مفرط ثمره همان طردشدنیست که برای این جمعیت بویناک رقم خورده. نفس بریده و در قابها خط افق پایینتر در نظر گرفته میشود.
بدنهای طردشده به قتلگاه برده میشوند چون این پایان قصه است. مُردن و دفن با کفن متری شیش و نیم.
پایان پیام