رضا رویگری از بیپولی ترسید که یک ترس مشترک برای همه است
پایگاه خبری گلونی، مهدیسا صفریخواه: رضا رویگری گفت:«از شدت بی پولی میخوام برم سر اتوبان کرج قالپاقایی که در می ره رو جمع کنم بفروشم.» شنیدن این حرفها از زبان سلبریتیهای قدیمی دردناک است. آنهایی که فراموش میشوند تاوان سختی میدهند.
رضا رویگری و یک ترس مشترک برای همه
دور دور بیهنرهایی است که ترکیبی میزنند و داستانهای تکراری از عشقهای یک روزه میگویند و یک شبه منتقد سینما، فعال اجتماعی و ژن خوب میشوند.
دور دور آنهایی است که در همه صفحات زرد هستند و برای تبدیل شدنشان به یک چهره منفور برایشان درآمدزا است.
خانه نشینی هنرمند دردناک است
دوره خانهنشینی خیلیهاست. خانهنشینی سلبریتیها مثل مرگ برای همسایه است.
آنها باور نمیکنند سراغ خودشان هم بیاید اما وقتی میاید دردناک است و چند روزی آنها را موضوع کلیکخور میکند.
رضا رویگری را مثل همه نوستالژیهایم دوست داشتم، از سینما انگار کنار گذاشته شد و مردم سرشان را در زندگی خصوصیاش فرو کردند و بیماری و شاید عدم مدیریت صحیح حس کنجکاوی مردم باعث شد که اسمش را در صفحه حواشی هنرمندان بیشتر ببینیم تا در صفحاتی منطبق بر حرفهاش.
درد مشترک بیپولی حتی رضا رویگری
درد بیپولی یک درد مشترک است.
این روزها گریبان همه را گرفته و سایه شومش را روی هویت اجتماعی و اعتماد به نفس فردیمان انداخته است.
تلاش میکنیم این روزهای باقیمانده سال را هم دوام بیاوریم اما حس میکنیم چیز بهتری آن طرف سال هم منتظرمان نیست.
حتا همان حرفهای کلیشهای تکراری را هم از مسئولان نمیشنویم.
موجسواران ناامیدی تئوریهای ترسناک آخرالزمانیشان را به خوردمان میدهند و سوار بر همه بیمها و امیدهایمان سال ۹۷ را بدرقه میکنیم.
فصل امید را در زندگی دوره کنیم
کاش زودتر به فصل امید زندگیمان میرسیدیم، به همه حرفهای انرژیبخش و همه باورهای قدیمی.
کاش تیر نادیده گرفته شدنمان توسط مردم اینقدر دقیق به هدف نمیخورد، درست نمینشست وسط قلبمان، وسط باورهایمان برای خواستن و شدن.
کاش کسی میآمد و خودمان را به یاد خودمان میآورد.
پایان پیام