هشتاد و یکمین جلسه مکتب خانه طنز برگزار شد؛ تحلیل داستان کار و بار عروسکها
به گزارش گلونی جلسه ۸۱ مکتب خانه طنز به تحلیل داستان «کار و بار عروسکها» از هوشنگ مرادی کرمانی گذشت.
این داستان در کتاب «ته خیار» آقای هوشنگ مرادی کرمانی آورده شده است.
کار و بار عروسکها درباره روستاییانی است که منتظر افتادن خودروهای عبوری از جاده به ته دره هستند.
جایی که در آن زندگی میکنند و با افتادن هر خودرو و مسافرانش میتوانند درآمدی داشته باشند.
این داستان فضایی عجیب و سورئال را ترسیم میکند. دنیایی که در آن مردمان بیچارهای از بیچارگی عدهای دیگر درآمد کسب میکنند؛ چون چاره دیگری ندارند.
این داستان به خوبی نشان میدهد وقتی هیچ چیز سرجای خودش نباشد، دنیا اینچنین سخت و تلخ خواهد شد.
کارو بار عروسکها داستانی بسیار تلخ، اما با روایتی شیرین است. و این از عهده کسی برنمیآید جز هوشنگ مرادی کرمانی.
او داستان را به گونهای نوشته که این همه تلخی را در روند قصه حس نخواهید کرد.
کار وبار عروسکها داستان غمانگیز آدمهای فراموششده است.
فرقی ندارد برخی ته دره فراموش شدهاند و برخی دیگر در جادهای خطرناک و پرحادثه.
هشتاد و یکمین جلسه مکتب خانه طنز برگزار شد
قسمتهای دیگر مکتبخانه طنز را ببینید
قسمتی از داستان
«آدمهای حسود همه جا هستند. چندتا روستا هستند پشت همین کوهها که دارند از حسادت دق میکنند، میترکند.
به همین درآمد ناچیز ما از افتادن کامیون و اتوبوس به دره، حسادت میکنند، دق میکنند.
نمیتوانند ببینند که لقمهای نان گیر ما بیاید. چندبار نامه نوشتهاند که: «جاده را از بالای کوه ما رد کنید.»
خیال میکنند ما زمستان و تابستان خوابیدهایم و دهانمان باز است، که کی اتوبوس و مینیبوس میافتد تا دلی از عزا در بیاوریم.
نمیدانند که خود این کار چه قدر زحمت دارد. شده است که ما دو هفته مهمان داشتیم.
به زخمیها با سر و کله باندپیچی شده و قوم و خویشهاشان، شام و ناهار دادیم.
رختخواب انداختیم. این را هم بگویم که آنها هم تلافی کردند. ما درآمدمان از همینهاست.»
پایان پیام