درخواست آموزش شاهنامه در مدارس
به گزارش گلونی مردم ایران از وزیر آموزش و پرورش ایران آموزش رسمی شاهنامه را خواستار شدند.
شاهنامهای که مهمترین و بزرگترین اثر ادبیات و نظم فارسی است. شاهنامهای که استوارترین، پایدارترین پایگاه چیستی ایرانی نیز هست.
برای اینکه در ایرانی بودن و ایرانی ماندن بکوشیم باید به شاهنامه رجوع کنیم و بدانیم آنچه را نمیدانیم.
شاید به راستی اگر شاهنامه را به یکی از زنگهای درسی اختصاص دهیم، هم آموزش و هم پرورش را به معنای راستین به جا آوردهایم.
با شناساندن فرهنگ ایرانی در بین ابیات فروسی بزرگ،
میشود بازهم ایرانی ساخت که آوازهاش تا ثریاها برسد.
لذا مردم ایران با این درخواست در تمامی مدارس خواستار آموزش رسمی و مداوم و البته ثمر بخش این درس شدند.
امید است با برگزاری تدریس شاهنامهی فردوسی، شیرازهی قویتری از درس و مدرسه برای یادگیری و آموزش و فرهنگ سازی داشته باشیم.
در این نامه آمده است:
باسمه تعالی
جناب آقای محسن حاجیمیرزایی
وزیر محترم آموزش و پرورش
با درود و احترام
ضمن سپاس ویژه از تلاش تمامی کارکنان شریف آموزش و پرورش، با آگاهی به نقش اساسی آموزش و پرورش در تعلیم و تربیت فرزندان این سرزمین و جایگاه والای شاهنامه به عنوان زیرساخت زبان و فرهنگ ملی ایران، بدینوسیله درخواست مینماییم آموزش شاهنامه به عنوان یکی از واحدهای اصلی در برنامه آموزشی مدارس ایران گنجانده شود.
امید است با اجرایی شدن این درخواست، چشماندازی نیکو و روشن برای آینده ایران ترسیم شود.
با آرزوی بهروزی و تندرستی
برای امضا کردن کلیک کنید
خُدایْنامه، عنوان کتابی به زبان فارسی میانه (= پهلوی) از روزگار ساسانیان که تاریخ ملی ایران را شامل میشده، و نزد ایرانیان باستان گزارشی پذیرفتهشده از تاریخ ایران و جهان محسوب میشده است.
این کتاب که از آفرینش جهان و سرگذشت کیومرث تا مرگ یزدگرد سوم را دربر میگرفت، به تدریج، تحریرهای گوناگون یافت.
از آنجا که در زبان فارسی میانه، خْوَدای / خدای به معنی «سرور، فرمانروا» و نامگ / نامک به معنی «نامه، کتاب» آمدهاست (فرهوشی، ۳۹۴، ۶۴۰؛ مکنزی، ۵۷, ۹۵)، در سدههای نخستین اسلامی، مورخان و نویسندگان مسلمان خداینامه (=کتاب سروران / شاهان) را با عنوان «سیر الملوک» ــ و یا مانند آن ــ به عربی، و با عنوان «شاهنامه» به فارسی نو ترجمه کردند (حمزه، ۱۵؛ مجمل … ، چ نجمآبادی، ۶۷- ۶۸، چ بهار، ۸۵؛ نیز نک : نولدکه، حماسه … ، ۳۷؛ شهبازی، ۲۰۹).
بر اساس متن «مقدمۀ شاهنامه بایسنقری» (تألیف: ۸۲۹ ق / ۱۴۲۶ م)، خسرو انوشیروان که به گردآوری اخبار گذشتگان علاقه داشت، برای نخستینبار فرمان داد تا تواریخ سرزمینهای گوناگون را فراهم آوردند.
سپس در روزگار یزدگرد سوم، دهقانی اهل فضل، به نام «دانشور» که از بزرگان مدائن بود، گزارشهای پراکندۀ موجود در گنجینه شاهی را گردآوری نموده، نظم داد و روایتهای تاریخی را از ابتدای دولت کیومرث تا انتهای سلطنت خسرو پرویز، با یاری موبدان و دانایان تکمیل کرد (ریاحی، ۳۶۸- ۳۶۹؛ خالقی، «از شاهنامه … »، ۳۸؛ قس: صفا، ۶۰-۶۴).
ازاینرو، برخی از محققان پذیرفتهاند که خداینامه ابتدا در روزگار خسرو انوشیروان تدوین، و پس از آن، در زمان یزدگرد سوم تکمیل شد (نولدکه، تاریخ … ، ۱۴، حماسه، ۳۴، ۳۶-۳۷؛ کریستنسن، «ایران … »، ۵۹، «فردوسی … »، ۱۷).
نولدکه عقیده داشت که خداینامه پیش از سقوط ساسانیان تدوین شده بوده، و از کیومرث تا پایان فرمانروایی خسرو پرویز را در برداشته است ( تاریخ، ۱۵).
به این ترتیب، در روزگار خسرو پرویز مطالب جدیدی به خداینامه افزوده شد که بعدها منبع تواریخ سدههای نخستین اسلامی شد.
به همین دلیل است که تواریخ اسلامی درباره جانشینان خسرو پرویز دچار اختلافهای عمدهای شدهاند (همانجا؛ نیز نک : مینوی، ۲۹). تکمیل و ویرایش خداینامه در روزگار خسرو پرویز، نهتنها به وسیله متن «مقدمۀ شاهنامۀ بایسنقری» (نک : ریاحی، همانجا)، بلکه از طریق گزارش «مقدمۀ قدیم شاهنامه» یا «مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری» (تألیف: ۳۴۶ ق / ۹۵۷ م) قابل تأیید است که در آنجا قلمرو ایرانشهر از رود آموی (= جیحون) تا رود مصر (= نیل) دانستهشدهاست («مقدمۀ قدیم … »، ۴۹). مرزهای حکومت ساسانی تنها در روزگار خسرو پرویز به رود نیل رسید که در آن سالها مصر فتح شد و خسرو پرویز قلمرو خود را به مرزهای روزگار هخامنشیان رساند. از این رو، در حدود سال ۶۲۰ م، به فرمان خسرو پرویز در متن خداینامه اصلاحاتی صورت گرفت (شهبازی، ۲۱۴).
پایان پیام