سیمرغ در منطق الطیر عطار و تفاوت آن با شاهنامه
بیست و پنجم فروردین ماه روز بزرگداشت عطار نیشابوری در تقویم شمسی است.
به گزارش گلونی عطار را به واسطه شعرهای عرفانی و مقام بلندش در عرفان میشناسیم و این مقام و توانایی شعری را به طور خاص در منظومه منطق الطیر میبینیم.
این منظومه حکایت مرغانیست که در جمع خود دست به انتخاب شاه زدهاند و چون در وجود هر یک ضعف و عجزی مشاهده کردند تصمیم گرفتند سفری را آغاز کنند تا شاید شاه خود را بیایند.
مرغان سفر پرمشقت خود را آغاز کردند و لحظه به لحظه و وادی به وادی از تعدادشان کاسته شد:
زان همه مرغ اندکی آنجا رسید
از هزاران کس یکی آنجا رسید
پس از عبور از هفت وادی رنجآور چون به خود نگریستند سی مرغی را یافتند که در حق مستغرق و جدای از نور الهی نیستند و به بیان فریدالدین عطار:
چون نگه کردند این سی مرغ زود
بیشک این سی مرغ آن سیمرغ بود
سیمرغ منطق الطیر عطار مقصد نهایی سالکان راه طریقت است اما اولین مواجهه مخاطب ایرانی با سیمرغ محسوب نمیشود و آشنایی ما با این پرنده افسانهای سابقهای دیرینه دارد؛ سابقهای به دیرینگی شاهنامه و حتی هزاران سال پیشتر از آن.
سیمرغ در منطق الطیر
مسلم است موجودی چنین پر قدمت در طی سالیان دچار تغییرات بسیاری شده و ما نمود این تغییر را در مقایسه شاهنامه با منطق الطیر مشاهده میکنیم.
سیمرغ در ادبیات سفر خود را از حماسه آغاز کرد و به عرفان رسید و در این سفر دچار تغییر و تحولات شد.
سیمرغ فردوسی و ثنویت آن نمادی است از وجود توامان نیروهای نیک و اهورامزدا در کنار نیروهای شر و اهریمنی حال آنکه سیمرغ عطار خالی از ثنویت است و حکایت از وحدت و یگانگی دارد و نماد ذات الهی است.
اندیشمندان حوزه ادبیات و عرفان تفاوتهای این دو سیمرغ را در زاد و ولد در مقابل بیهمتایی، شکستپذیری و مرگ در مقابل نامیرایی و ظفرمندی و… دانستهاند اما هیچیک برای تحولات پیش آمده در شخصیت سیمرغ/سیرنگ علت یا زمان مشخصی را بیان نکردهاند.
در مقدمه منطق الطیر به قلم دکتر شفیعی کدکنی آمده است:«معلوم نیست از چه زمانی و به دست چه کسانی سیمرغ صبغه عرفانی به خود گرفته و رمزی از وجود حق تعالی شده است.»
از نظر ایشان بیان ترکیب سیمرغ عشق در بیتِ «با او دلم به مهر و مودت یگانه بود/سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود» قدمی بوده در جهت تقدس شخصیت این پرنده.
کلام آخر اینکه هرچند در نوشتن سیمرغ، سیمرغ است اما سیمرغ فردوسی کجا و سیمرغ عطار کجا؟
پایان پیام
نویسنده: کیمیا قنبری