رادیو اکتیو متن از کارگردانی جلوتر بود
به گزارش گلونی همین اول کار بگویم که سریال نمایش خانگی خوب بد جلف با نام اختصاصی رادیو اکتیو در کنار معایب خود، موفق بود.
خب حالا که تکلیفمان با کلیت اثر مشخص شد، بد نیست دلایل خوب و بد آن را بیان کنم (نوشتهام چقدر شبیه نامه یک سرباز نازی از پادگانی در مرز ایالت زارلند آلمان به نامزد، مادر یا طلبکارش است) گفتم بد نیست در یک نقد، ساختار اندکی دستکاری بشود!
رادیواکتیو خوب است چون فیلمنامهای ساختارشکن دارد که در عین حال تلاش میکند به خط اصلی داستان (و در مواقعی قصه) وفادار بماند.
رادیو اکتیو نقص دارد زیرا توانایی پرش و شجاعت خیال فیلمنامهنویس از کارگردان بیشتر است.
کارگردان نتوانسته دنیای بامزه و رگبار شوخیهایی که نویسنده در نظر داشته را با ظرافت و به دور از شلختگی به قاب ببندد.
لذا نتیجه در مواقعی لوس و لوث به نظر میرسید.
این مجموعه در قسمتهای آغازین خود داستان و گاه قصهاش را خوب تعریف کرد.
این یعنی متن و کارگردانی فاصله زیادی با هم نداشتند اما در میانه راه به پرحرفی و کم آوردن کمدی موقعیت رسید و به قسمتهای پایانی که رسید، نویسنده آنقدر شوخی کلامی و کمدی موقعیت نوشت که کارگردان عقب ماند.
در دو قسمت پایانی رویدادها یکی پس از دیگری نوشته شدند اما نوعی شتاب و شلختگی در کارگردانی دیده و حس شد.
برای نمونه سکانس شلیکهای پشت سر هم و فیلم در فیلمهای روی کشتی از نظر تخیل نویسنده بد نیست اما در پرداخت و کارگردانی کم نمک و شل است، انکار هنوز قوام نیافته.
زوج سام و پژمان نشان دادند که هنوز شیریناند اما برای ادامه راه بازیگری خود بهترین تصمیم را گرفتهاند، جدایی، این یعنی پایان این جفت سینمایی، آن هم بازیگرانی که هرکدام به تنهایی توانایی بازی در گونههای دیگر سینمایی را دارند.
امید که در این روزهای فقر کمدی درست و سالم، مجموعههایی اینچنینی ساخته شوند تا این رسانه کمی به درد دل مردم بخورد.
مردم معمولی و دراکولا که ظاهرا و تا اینجا، هم خودمان را سرکار گذاشته و هم بسته اینترنت مان را ترکاندند، تجربه کرده و دیدهام که میگویم، به همین برکت!
پایان پیام
نویسنده: نیما نعمتی زاده