سریال آچمز داستانی قابل حدس و بدون نوآوری
اگر این سریال را ندیدهاید بدانید که خطر لو رفتن داستان وجود دارد
به گزارش گلونی لطفا هنگام خواندن این یادداشت، موسیقی هندی را زیر صدا و در خیالتان بشنوید…
داستان از آن جا آغاز میشود که مادری از بین دو فرزند تازه به دنیا آمدهاش، یکی را نزد خود نگه داشته و دیگری را میفروشد.
۴۵ سال بعد، فرزندی که نزد مادر بوده متوجه میشود خواهری به نام نصرت داشته و به دنبال او راهی تهران میشود.
روایتی تکراری از وصال دو آدم که پس از مدتها همدیگر را پیدا میکنند.
فیلمنامه
نگارنده بر این باور است که داستان تکراری لزوما نمیتواند دلیل بر ناتوانی یک فیلمنامه باشد، بلکه زاویه دید متمایز و خلاقانه به رویدادها، تماشاگر را اسیر میکند.
آچمز هم داستانی تکراری و هم زاویه دید نخنما دارد. روایتی که رویدادهای آن یکی پس از دیگری قابل حدس و دست فیلمنامهنویس نزد مخاطب کاملا رو است.
کارگردانی
مهرداد خوشبخت از دل انجمن سینمای جوان آمده و جنس سینما، تلویزیون و قاب را میشناسد، پس از آن وارد دنیای تیزر نویسی و تبلیغات شد، تدوین را به خوبی شناخت، فیلمهای تلویزیونی نسبتا خوبی مانند نذر، همچنین مجموعهای چون گشت پلیس را ساخته است.
آثار او کامل و بدون نقص نیستند اما میتوان دریافت که تعریف داستان و اندازههای سینما، فیلم و مجموعه تلویزیونی را بلد است.
هر چند در سریال آچمز ریشه و بستر را نادرست، دمدستی و تکراری برگزیده و از پس تعریف روان و خلاقانهاش برنیامده است.
کوچ کارگردان و تهیه کنندهها
در اندک سالهای پیشین، شاهد کوچ کارگردان و تهیه کنندهها به سریال نمایش خانگی هستیم، دلایلاش آشکار است؛ آزادی عمل در انتخاب موضوع، پرش خیال، خلاقیت نسبی و گزینش بازیگران دلخواه، دور و مصون ماندن از بیسوادی و کم سوادی ناظر تولید و پخش، نزدیک بودن داستانها به واقعیات جامعه و …
هر چند با وضع قانون نه چندان تازه، تلویزیون سر و کلهاش در ارزیابی و نظارت ویاودیها پیدا شده که تا اینجا نه برای خودش مخاطب جذب کرده و نه توانایی مزاحمت چندانی برای پلتفرمها از خود نشان داده است.
بدون رودربایستی
آچمز یک ملودرام هندی است که بارها نمونههای آن را شاهد بودهایم، از داخلی تا خارجیاش را. با یک جستجوی ساده، هندی، آمریکایی، ترکی و عربیاش را با این بستر داستانی مییابیم.
داستان دوقلوهای از هم جدا که در پایان به هم میرسند. داستان به اندازهای تکراری است که مدتها پیش شوخی آن هم نخ نما شده است؛ روی دستهای ما دو نفر خالهای مشترک است، پس ما برادر یا خواهریم!
البته محض احتیاط بد نیست به دستهایمان نگاهکی کنیم!
موسیقی هندی همچنان زیر صدا باشد لطفا!
پایان پیام
نویسنده: نیما نعمتی زاده