قسمت دهم گیسو و هدایت شتاب زده نابازیگران
به گزارش گلونی گیسو سریالی درام، معمایی و عاشقانه با بازی محمدرضا گلزار، ساره بیات، هانیه توسلی، حسین یاری، هومن سیدی، مسعود رایگان، شمسی فضل الهی، بیژن امکانیان، آزاده ریاضی، علیرضا زمانی نسب، سانیا سالاری و بهاره رهنما و نویسندگی علیرضا کاظمی پور و سعید جلالی و کارگردانی منوچهر هادی و تهیه کنندگی هومن کبیری است.
در زیر قسمت دهم این سریال را بررسی میکنیم.
کارگردانی
کارگردان، تخیل نویسنده را با امکانات و ابزاری که در اختیار دارد، داستان یا قصهاش را تعریف میکند.
یکی از داشتههای کارگردان، افزونبر انتخاب زوایا و کاشت درست دوربین، دادن مشاوره به تدوینگر و برشهای منطقی، گزینش و هدایت بازیگران است.
در قسمت دهم گیسو شاهد نابازیگرانی هستیم که از قضا بخش مهمی از پیشبرد داستان نیز روی دوش ایشان است.
این رویداد در صورت انجام خوب و درست آن، نمیتواند نادرست باشد و نگارنده نیز در جایگاه یک معلم بازیگری، هوادار و مشوق چهرههای تازه و معرفی ایشان در این عرصه است.
اما آنچه ضرباهنگ و تعریف داستان را در قسمت دهم متزلزل کرده و بیننده را پس میزند، انتخاب نادرست و شتاب در هدایت چهرههای تازه است.
به دلایل یاد شده، این قسمت از مجموعه ناتوانتر از قسمتهای قبل به نظر میرسد.
هرچند که بازیگران چهره نیز در قسمت دهم، در لحظاتی، نوسان داشته، سست و در اندازه خودشان نبودهاند.
برای نمونه سکانس رویارویی سهیل و پیمان با شعبان، غیر قابل باور، سرسری و به دور از توانایی بازیگران مربوط است.
نگارنده ترجیح میدهد دیگر از سکانس بنگاه و بازی بد و نادرست بنگاهدار نگفته و اطاله قلم نکند.
قاببندی و سکته در برشهای فنی (دکوپاژ)
منوچهر هادی در جایگاه کارگردان نشان داده که توانایی تعریف داستان و قاببندی و برشهای فنی شیک را داشته و دست کم سینمای بدنه را میشناسد، البته اگر رویکردش در رحمان هزار و چهارصد و رکاکت کلامی و رفتاری آن را نادیده بگیریم.
اما در سکانس رویارویی رضا و دخترش و آغوش و عشق ورزیشان، شاهد خطا در تقطیع و تدوین هستیم؛ زاویه دوربین خط فرضی را شکسته و به ضرباهنگ سکته تحمیل میکند.
نویسند و شعار
در اینکه یک مجموعه در کنار سرگرمی و تفریح، با وجود بار اخلاقی، انسانی و اجتماعی، ذائقه مخاطب را نیز بالا میبرد تردیدی نیست.
این رویکرد اگر غیر مستقیم و همراه با خلاقیت در ساختار کلام انجام شود نتیجهای درخشان را به صاحب اثر هدیه میدهد.
در قسمت دهم مجموعه نمایش خانگی گیسو شاهد وجود شعار هستیم. پیامی اخلاقی و البته درست که مستقیم و سطحی بیان میشود.
برای نمونه سکانس خلوت رضا با مادرش و تاکید برجسته و شعاری؛ طمع… طمع…
روی هم رفته گیسو داستان بدی نداشته و همین را مدیون فصل نخست یعنی عاشقانه است، این داستان در کنار بازیگران توانا و کارگردانی که دانش کار خودش را دارد، میتوانست یا دست کم میتواند مچ خودش را بخواباند، اما تا اینجا در تعریف داستان، قاب بندیها، برشهای فنی، انتخاب و هدایت نابازیگران شتاب زده و بیحوصله عمل کرده است.
برای تماشای گیسو اینجا کلیک کنید.
پایان پیام
نویسنده: نیما نعمتی زاده