قسمت هفدهم می خواهم زنده بمانم و دوراهی عشق یا قدرت
توجه کنید که خطر لو رفتن داستان وجود دارد
به گزارش گلونی قسمت هفدهم مجموعه می خواهم زنده بمانم با متن نامه به جا مانده از علاقه هما به نادر آغاز میشود و در حالی که هما از علاقه جاودانه خود به نادر و اجبار خود به تن دادن به سرنوشت پیش رو میگوید اما مخاطب شکستن حریم خانه نادر، کسی که از یک عاشق دلخسته حالا به جانی تحت تعقیب تغییر نقش داده است، مواجه میشود.
صحنهای سرشار از تناقض که گوش شنونده از عشق میشنود اما چشمان او به تصویری از نادر که نفرت از چشمان او میبارد میخکوب میشود!
در ادامه، قصه به ماجرای زهره و شایگان کشیده میشود که حالا شایگان اسیر در چنگال زنی شده است که ثبات قدرت کاری و شغلیاش به ماندن کنار او وابسته است اما دل و جانش دیگر اسیر در عشق هماست.
دراین قسمت مخاطب با استراتژی منحصر به فرد زنی روبرو میشود که پس از پیدا کردن جای پای زنی دیگر در زندگی همسرش و برخلاف دیگر زنها نه پا پس میکشد و نه خود را به امیر شایگان تحمیل میکند، بلکه به زیبایی و با نبوغ نویسنده روبروی شایگان دو گزینه قرار میدهد که یکی برگشت به هویت شایگان قبلی و بدون اقتدار است و دیگری ماندن با زهره و رسیدن به جاهطلبیهای بزرگ خود است.
صحنهای به شدت حرفهای که با ترکیب دیالوگ و استفاده از عناصر صحنه (نشان دادن لباس دوران ضعف شایگان و بعد انداختن کت قدرت بر شانههای او) مفهوم را به زیبایی بیان کرده است.
قسمت هفدهم می خواهم زنده بمانم را از فیلیمو تماشا کنید.
میخواهم زنده بمانم در هیچ قسمتی اجازه افتادن از ریتم را به خود نداده است، به طوری که بیننده در هر صحنه هم غافلگیر میشود و هم همزمان از کَفِ تعلیقات قسمتهای قبل در میآید!
شایگان پس از تردید و ماندن در دوراهی هما و زهره به خانه مشترک خود و هما باز میگردد و در این صحنه مخاطب با غافلگیری دیگر این قسمت که همان باردار بودن هما است روبرو میشود.
غافلگیری که شاید دیگر برای مخاطب ایرانی تازگی نداشته باشد و در اغلب فیلمهای ایرانی درست زمانی که پای جدایی و فراق به داستان کشیده میشود فیلمنامهنویسان با هول دادن وجود کودکی به قصه، شخصیتهای داستان را در تنگنای حسی و عاطفی قرار میدهند.
شیوهای کلیشهای اما بسیار کاربردی که دیگر وقت آن است با فکر و ایدههای جدید جای خود را به موارد دیگر دهد.
در این صحنه و پس از صحبتهای شایگان و هما، دوربین به زیبایی و در سکوت از این دو شخصیت نزدیک به هم به سمت عقب دور میشود که خبر از دوری و جدایی این دو شخصیت در آینده میدهد.
قسمت هفدهم اما با همین کشمکشها تمام نمیشود و داستان به جایی میرسد که مشخص میشود زهره حالا با نادر سرمد در تنفر به شایگان همدل شده است و چون مافوقی که زیردستش از اوامر او سرپیچی کرده، حالا در پی نشان دادن اقتدار خود و به خاک سیاه نشاندن شایگانی است که به او خیانت کرده است.
می خواهم زنده بمانم در هر قسمت و حتی بیشتر از قسمتهای قبل مهیج میشود و حتی میتوان گفت قصه در اوج خط روایی خود قرار دارد که مخاطب هر لحظه پیگیر آینده این سریال است.
دیدن قسمت هفدهم این سریال را از دست ندهید.
پایان پیام
نویسنده: هانیه شریعتی
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید
متن نامه هماآتیشم زد کاش میشدبزارید