یعقوب لیث صفاری و احیای شعر فارسی در تاریخ
به گزارش گلونی پیرامونِ سرآغاز شعر فارسی و نخستین شاعر بحث بسیار است. یکی از روایاتی که حول محور شعر فارسی و شاعر آن شکل گرفته است، به روزگار یعقوب لیث صفاری باز میگردد.
یعقوب پسر لیث رویگر زادهای سیستانی بود که مورخان از او به عنوان عیار و راهزنی یاد کردهاند که جانب جوانمردی را حتی در راهزنی رعایت میکرده است.
حمدالله مستوفی درباره احیاگر شعر فارسی میگوید: «لیث رویگر بچه سیستانی بود. چون در خود نخوتی میدید به رویگری ملتفت نشد به سلاحورزی و عیاری و راهزنی افتاد.
اما در آن طریق راه انصاف سپردی و مال کس به یکبارگی بزدی و بودی که بعضی بازدادی. شبی خزانه درهمبننصر که والی سیستان بود ببرید و مال بیقیاس بیرون برد. پس چیزی شفاف یافت.
تصور گوهری کرد. برداشت و به زبان امتحان بدوزد. نمک بود. حق نمک پیش او بر قبض مال غالب آمد و مال بگذاشت و برفت. شبگیر خازن از آن متعجب شد. به درهمبننصر بازنمود. درهم منادی کرد و دزد را امان داد تا حاضر شود. لیث صفاری پیش او رفت. درهم پرسید که چون بر اموال قادر شدی نابردن را موجب چه بود؟ لیث نمک و حق آن یاد کرد. درهم را پسندیده آمد. او را بر درگاه خود راه داد. نزدیک او مرتبه و جاه یافت و امیر لشکر شد.»
یعقوب صفاری در طول ۱۷ سال و ۹ ماهی که امارات داشت توانست خراسان، سیستان، کابل، سند، فارس، کرمان و خوزستان را به دست آورد. همچنین در مکه و مدینه نیز به نام او خطبه میخواندند و او را ملکالدنیا مینامیدند.
آنچه که درباره او حائز اهمیت است در اخلاق و خصایل جوانمردانه و آزادمنشانه او، رویارویی او با خلفای اسلامی و کسب استقلال و رواج ادب فارسی در درگاهش خلاصه میشود. در باب رفتار و منش یعقوب پسر لیث با ذکر نقل قولی از حمدالله مستوفی سخن گفتیم و در ادامه به شعر در دربار او میپردازیم.
دربار یعقوب را جایگاه امن شعرای تازیسرا و فارسی زبان دانستهاند. آنگونه که از روایات بر میآید او جدای از نیازی که برای برقراری ارتباط با خلفای عباسی و سایر ممالک به دبیران عرب داشته، شاعران عربیسرا هم در دربار خود راه و مقام میداده است.
با این حال باید بدانیم که او از میان توده مردم برخاسته و با زبان عربی به خوبی آشنا نبوده و همین امر سبب میشده است تا عنایت بیشتری به شعر فارسی داشته باشد.
بنا بر روایت مولف تاریخ سیستان در شرح لشکرکشی یعقوب به هرات، فتح آن ناحیه و دفع خطر خوارج شعرا زبان به مدح یعقوب گشودند و از آنجایی که شعرهای عربی تقدیم حضور او مملکتدارشان میکردند یعقوب به سخن آمد و گفت: «چیزی که من انقدر نیابم چرا باید گفت؟» در این حال محمد ابن وصیف سیستانی دبیر رسائل او شروع به شعر فارسی گفتن کرد (ای امیری که امیران جهان خاصه و عام/ بنده و جوکر و مولای و سگبند و غلام) و «اول شعر پارسی در عجم او گفت و پیش از او کسی نگفته بود.»
به این منوال عیارِ رویگر زاده سیستان از راهزنی خُرد به احیاگر شعر فارسی در تاریخ معروف شد و تا به حدی دلبستگی ایرانیان را به خود جلب کرد که امروزه با وجود گذشت صدها سال خیل عظیمی از ایرانیان دغدغه حفظ آرامگاه، نام و یاد او را دارند.
پایان پیام
نویسنده: کیمیا قنبری