نگاهی به زندگی فریدریش نیچه
به گزارش گلونی فریدریش نیچه در ۱۵ اکتبر سال ۱۸۴۴ در روکن واقع در لایپزیک پروس به دنیا آمد.
این روز مقارن بود با روز تولد فردریش ویلهلم چهارم که پادشاه وقت پروس بود.
به یمن این مقارنت، پدر این کودک، که سالها معلم اعضای خاندان سلطنت بود، نام فرزند خود را فردریش ویلهلم گذاشت.
همدرسان نیچه به وی کشیش کوچک خطاب میکردند و یکی از آنان وی را عیسی در محراب نامید.
لذت نیچه در این بود که در گوشهای بنشیند و انجیل بخواند و گاهی آن را چنان با رقت و احساس بر دیگران میخواند که اشک از دیدگانشان میآورد.
او پس از پایان تحصیلاتش در مدرسه پفورتا در دانشگاه بُن به تحصیل در رشته الهیات پرداخت.
در عید پاک ۱۸۶۵ تحصیل در رشته الهیات را در نتیجه از دست دادن ایمانش به مسیحیت رها میکند.
در ۱۷ اوت ۶۵، بن را ترک گفته رهسپار لایپزیگ میشود تا تحت نظر ریتشل به مطالعه واژه شناسی بپردازد.
نگاهی به زندگی فریدریش نیچه
فریدریش نیچه در دانشگاه لایپزیک به فلسفه یونانی آشنا گردید.
فریدریش نیچه از بیست و چهار سالگی به استادی کرسی واژهشناسی کلاسیک در دانشگاه بازل و به عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب میشود.
در ۲۳ مارس مدرک دکتری را بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت میکند.
فریدریش نیچه مرید و طرفدار آرتور شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی بود و با واگنر آهنگساز آلمانی دوستی نزدیک داشت.
فریدریش نیچه در طول دوران تدریس در دانشگاه بازل با واگنر آشنایی داشت.
قسمت دوم کتاب تولد تراژدی تا حدی با دنیای موسیقی واگنر نیز سر و کار دارد. فریدریش نیچه این آهنگساز را با لقب مینوتار پیر میخواند.
با رسیدن به اواخر دهه۱۸۷۰ فریدریش نیچه به تنویر افکار فرانسه مشتاق شد و این در حالی بود که بسیاری از تفکرات و عقاید او در آلمان جای خود را در میان فیلسوفان و نویسندگان پیدا کرده بود.
در سال ۱۸۶۹ نیچه شهروندی پروسی خود را ملغی کرد و تا پایان عمرش بیسرزمین ماند.
نیچه در حالی که در آلمان، سوئیس و ایتالیا سرگردان بود و در پانسیون زندگی میکرد بخش عمدهای از آثار معروف خود را آفرید.
لو آندره سالومه دختر باهوش و خوش طینت یک افسر ارتش روسیه بود که به دردناکترین عشق فریدریش نیچه بدل شد.
فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با دنیای فلسفه و بحث و جدال و ناکامی عشقیاش، ده سال پایان عمرش را در جنون محض به سرد برد و چه غمانگیز است در زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبهرو شده بودند او آنقدر از سلامت ذهنی بهره نداشت تا آن را به چشم خود ببیند.
فریدریش نیچه نگاه و زبان بسیار گزنده و تلخی دارد تا بدان حد که میتوانست در مورد بیماریای که وی را به ستوه آورده بود با همان زبان بگوید: «نبرد روزانه با سردرد و تنوع خندهدار بیماریام چنان توجهی را میطلبد که در معرض خطر کوتهفکری قرار گرفتهام.
اما این، وزنه تعادل آن گرایشهای دورپروازانه است که چنان قدرتی بر من دارند که بدون نوعی وزنه تعادل به یک احمق تبدیل خواهم شد.»
نیچه، نابغهای که در شکلگیری مبانی اندیشه انتقادی مدرنیته نقش مهمی داشته است.
به معنایی صحیحتر پایههای انتقادی تفکر مدرن، به کمک او، مارکس و فروید ساخته شد.
متفکرانی که به بدگمانی شهرهاند و به یاریشان امروزه میدانیم که در پس نظم خاصِ روابط و مناسبات، بسیاری از مفاهیمِ جهتمندی وجود دارند که القاء کننده نحوه ادراک خاصی هستند تا آگاهانه یا ناخودآگاه، منافع نوعی خاصی، تأمین شود.
او سرانجام در سال ۱۸۷۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن مسند استادی شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار و پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری بر اثر سکته مغزی چشم از جهان فرو بست.
عنوان برخی از مهمترین آثار فریدریش نیچه: زایش تراژدی، تأملات نابهنگام، حکمت شادان، چنین گفت زرتشت، فراسوی نیک و بد، درآمدی بر فلسفه آینده، تبارشناسی اخلاق، اینک انسان، اراده قدرت.
من دینامیتم! روایتگر نقاط تاریک مرگ و زندگی نیچه
پایان پیام
نویسنده: فاطمه نصیری راد
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید