شعرخوانی در مراسم تولید تارا با حضور وزیر صمت
به گزارش گلونی یکی از کارکنان ایرانخودرو در مراسم آغاز تولید انبوه تارای اتوماتیک به مناسبت حضور وزیر صمت در خط تولید ، شعرخوانی کرد.
عجيب است و سخت که از میانه مراسمی مرتبط با فنآوری و صنعت در سال ۱۴۰۰ خورشیدی، ناگهان پرتت کنند، به بارگاه امیری در قرن سوم، چهارم و پنجم قمری.
حس کنی یکی نوادگان عنصری بلخی ایستاده به مدح امیر دربار و فکرت نرود پی این که لابد صله و جایزهای درکار است.
صلتی درخور که نطق کارکنان فنی و دانشآموختگان مهندسی هم در مراسمی رسمی به ذوق میآید و زبان به مدح وزیر و رئیس و وکیل و برند شرکتی که … میگشاید.
نمیدانم کی قرار است ما بیاموزیم هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
شعرخوانی در مراسم تولید تارا در تلفیق با استندآپ کمدی
که اگر نیک نمیدانیم، بهتر از برای حفظ اعتبار و آبروی خودمان هم شده سکوت اختیار کنیم.
و وارد هر ساحت و بحث و مقولهای و نشویم.
اگر شاعرانی پیش از این مدح سلطان میگفتند و به طمع دستاوردی چه شهرت باشد، چه ثروت و مقام، از ارزش کلمات مایه میگذاشتند، دست کم آداب شعر میدانستند.
مگر میشود عروض و قافیه و وزن ندانی و در محفلی با اعتماد به نفسی کاذب، شعر بخوانی و توقع به به و چه چه داشته باشی؟
مگر میشود اسم ممدوح را به هر مصیبتی شده، میان کلماتی که به اسم شعر ردیف کردهای بگنجانی و آن را هرطور هست به گوش خلائق بچپانی؟
چرا یک نفر میان این جماعت پیدا نمیشود که به آن آقای مثلا شاعر بفرماید: «دست بردار عموجان»!
بگوید: «این لاطالئات که به هم بافتهای نه از کار تو و نه از کار صنعت خودروسازی ملی، نخواهد گشود.
بفرماید:
«به جان همان دکتر مقیمی که شما را واکسینه کرده و آن دیگری که وزیر امروز صنعت شماست، دوره این حرفها و اطوارها، دوره این ترهات خواندنها و مهملات بافتنها گذشته».
عرض کند: «وقتی بلد نیستید کلمات را خرج مجیزهای کودکانه و مضحک خود نکنید».
اینجا ایران است و واژه قیمت دارد و شعر و شاعری حرمت.
اگر به دنبال احیای امر به معروف و نهی از منکر هستید، چنین مراسمی هم فرصتی است.
اجازه ندهید پای هر بادمجان دور قاب چینی آن هم به بهانه به بازارگرمی برای صنعت لنگان خودروسازی، به قلمروی شعر و قصیده و کلمه، باز شود.
پایان پیام
نویسنده: آرزو قدوسی