قسمت هشتم جزیره؛ خون گریه کنید
به گزارش گلونی قسمت هشتم جزیره مثل دیگر قسمتهای این سریال بسیار تاثیرگذار و نفسگیر بود.
ما در قسمتی از این سریال میبینیم که از یک موسیقی تاثیرگذار استفاده شده است.
موسیقی که احتمالا آن را زیاد شنیدهاید. از این قطعه موسیقی به عنوان تاثیرگذارترین و غمانگیزترین موسیقی یاد میشود.
حقیقتا هم بسیار زیبا و تاثیرگذار است.
ما در این سکانس میبینیم که کارگردان از این قطعه استفاده کرده تا میزان غم و سنگینی بار سکانس را به بیننده منتقل کند.
حقیقتا هم موفق عمل کرده. این سکانس اشک هر بینندهای را در میآورد.
خدا را شکر میکنیم که توماسو نیست تا ببیند چه به روز موسیقیاش آمده است.
کارگردان در این سکانس پیش خودش گفته استفاده از یک موسیقی کافی نیست و باید تمام تلاشم را بکنم تا بیننده خون گریه کند.
یک جلسه مشورت با عوامل فیلم در اتاق فکر تشکیل دادهاند و در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که ارشد باید چنگال را در دستش فرو کند.
نمیدانیم این ایدههای تاثیرگذار از کجا به ذهنتان میرسد، اما با مخاطب این کارها را نکنید.
خودمان به اندازه کافی بدبختی داریم، شما دیگر با این سکانسهای تاثیرگذار ما را غمگین نکنید.
فقط ببخشید وسط اشک و خون مزاحم میشویم، برای مخاطبان سوال پیش آمده که چرا وقتی ارشد چنگال را در دستش فرو کرد، فقط دوتا از دندانههای چنگال در دستش رفت و دوتای دیگر حتی جا هم ننداخت؟
شاید چنگالش خراب بوده حالا به هر حال هرچی، چیزی از ارزشهای آن چنگال کم نمیشود.
در ادامه میبینیم که کارگردان به این چیزها راضی نشده و میخواسته تاثیرگذاری فیلمش بیشتر شود، پس تصویر را آهسته کرده.
تصویر آهسته از اصلیترین نکات برای تاثیرگذاری بیشتر فیلمها است، پس نباید کوتاهی کرد، تا جایی که گند تصویر آهسته دربیاید پیش میرویم.
از آن طرف ما میبینیم که ارشد اشک میریزد و غصه میخورد.
کارگردان که برایش مهم نیست جوان مردم خون گریه کند، اما ما به عنوان یک بیننده به ارشد میگوییم با خودت همچین نکن.
چهارتا دختربچه تو را تماشا میکنند دلشان میشکند. راضی هستی فردا با دلی شکسته به مدرسه بروند؟
بلند شو خودت را جمع کن انشالله در حادثه تاثیرگذار بعدی مثلا وقتی خونآشامها حمله کردند، دوباره عاشق میشوی.
قسمت هشتم جزیره
در ادامه ما میبینیم که دوربین لک شده است. همین، فقط خواستیم اطلاع بدهیم.
شاید هم کثیف بودن دوربین برای تاثیرگذاری بیشتر سریال طراحی شده است، ما سوادش را نداریم، نمیدانیم.
در ادامه ما خیلی الکی ماشین میبینیم. دنبال کردن الکی ماشینها خیلی مهم است. حتما باید ما خیلی الکی در طول جاده ماشینها را الکی دنبال کنیم وگرنه تاثیرگذار نمیشود.
در سکانسی از فیلم میبینیم که در حمام آتش روشن کردهاند. احسنت، دقیقا درستترین مکان برای روشن کردن آتش حمام است.
از کارگردان تشکر میکنیم برای آموزش این نکات ظریف.
در سکانس دیگری ما میبینیم که کارگردان بیخیال نمیشود و میخواهد تاثیرگذاری را به حد مرگ برساند.
پس ما صحرا را میبینیم که در تاکسی نشسته و سرش را به شیشه ماشین تکیه داده است.
حقیقتا این کار برای تاثیرگذاری در تاریخ رو دست ندارد. یعنی هیچ تاثیرگذاری بدون تکیه دادن سر به شیشه تکمیل نمیشود.
البته شما این کار را نکنید، به خاطر تکانهای ماشین مغزتان در دهانتان میریزد، اما هر موقع در فیلمی دیدید کسی سرش را به شیشه ماشین تکیه داده، سریعا خون گریه کنید.
تاکسی صحرا را هم قاعدتا باید از هتل تا فرودگاه دنبال کنیم. کارگردان نمیخواهد شکی باقی بگذارد و با این کار اعتماد مخاطب را جلب میکند.
در ادامه گلرخ را میبینیم که میپرسد کار اشتباه من چیست؟ مخاطبان در دلشان میگویند زاییدن.
کارگردان با مطرح کردن این سوال همدلی و همفکری مخاطبان را هدف قرار داده است.
همچنان صحرا را در فرودگاه دنبال میکنیم. حتی دوربین را تا بال هواپیما بردهاند تا ما مطمئن شویم سوار هواپیما شده است و سرش را به پنجره تکیه داده تا مبادا چیزی از تاثیرگذاری سریال کم شود.
در نهایت قسمت هشتم با یک نکته آموزنده به پایان میرسد، روی پروژه نخوابید.
پدر هم پدرهای قدیم. ما اگر روی پروژهها بخوابیم پدرمان ما را صاف مینماید.
ارشد دارد میمیرد، پدرش اصرار میکند روی پروژه بخواب. خب بچه از بین رفت، این چه کاری است؟
جزیره را در فیلیمو ببینید
نقد این سریال را بخوانید
پایان پیام
نویسنده: بیتا اشکانیان
خرید چای ایرانی از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید