قسمت سیزدهم جیران؛ اشعاری به زیبایی لیست خرید
هشدار میدهیم که احتمال لو رفتن قصه وجود دارد
به گزارش گلونی در قسمت سیزدهم سریال جریان شاهد یک عروسی کسل کننده بودیم.
تقریبا میتوانیم بگوییم کل قسمت به این عروسی گذشت.
به وضوح مشخص بود که کارگردان تلاشهای زیادی کرده تا این عروسی باشکوهتر از هر عروسی دیگری برگزار شود اما به نظر ما فقط کسل کننده بود همین.
تازه شام هم ندادند، خبری هم از رقص دو نفره عروس و داماد نبود. کلیپ عروسی هم نداشتند، از این کلیپها که عروس و داماد میروند در بیابانی جنگلی جایی، همین جور الکی و بیدلیل میدوند انگار پلنگ به دنبال آنهاست.
خلاصه ما انتظارمان از عروسی خیلی بیشتر از این حرفها بود، متاسفانه کارگردان کم کاری کرد.
قسمت سیزدهم جیران
در قسمتی از سریال دیدیم که پهلوان اول با زانوی خراب میخواهد مسابقه بدهد، خب چرا؟ مگر مجبور است؟
اگر این قدر زانویت خراب است خب چه مرضی است که بیایی کشتی بگیری؟
البته هنگام کشی گرفتن میدیدیم که ناگهان چست و چابک میشد و جوری حرکات نمادین اجرا میکرد انگار نه انگار که زانویش درد میکند.
حالا به هرحال ما کاری به زانوی پهلوان نداریم، خودش میداند و زانویش.
در سکانس دیگری میبینیم که در عروسی اشعاری خوانده میشود که به نظر ما آشنا میآید.
با تیزهوشی کامل متوجه شدیم که این شاعری که در عروسی مشغول خواندن اشعارش است، همان مرد هزار چهره است.
فقط او بود که یک شعر در حد یک لیست خرید میخواند و همگی همین طور الکی میگفتند: احسنت، احسنت، احسنت.
خلاصه ما فهمیدیم آقای کارگردان، هوش ما بالاتر از این حرفهاست که با تغییر لباس گول بخوریم، ما سریعا همه چیز را شناسایی میکنیم.
در ادامه میبینیم که برادر شاه همراه مادرش به کاخ شاه میروند در حالی که مدام تاکید میکنند ورود ما به این کاخ ممنوع است.
خب اگر ممنوع است پس چطور وارد شدهاند؟ نه واقعا چطور وارد شدند؟
همه جا هم برای خودشان گشتند و وارد شدند. کاخ این قدر بی در و پیکر است؟ یا کارگردان گفته کسی نباید جلوی ورود آنها را بگیرد؟
کارمان به جایی رسیده که حتی کارگردان هم روی دستور شاه حرف میزند.
همین کارها را میکنید که عروسیتان این قدر کسل کننده میشود.
جیران را در فیلیمو ببینید
درباره سریال جیران بیشتر بخوانید
پایان پیام
نویسنده: بیتا اشکانیان
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید