قسمت نهم جیران؛ نمونه بارز یک مادر ایرانی

قسمت نهم جیران؛ نمونه بارز یک مادر ایرانی

هشدار می‌دهیم که احتمال لو رفتن قصه وجود دارد

به گزارش گلونی قسمت نهم سریال جیران شامل صحنه‌های خشونت آمیزی بود که به اندازه کافی خشونت آمیز نبود.

ما در این قسمت می‌بینیم که خواجه روشن گردن یک بنده خدایی را می‌زند.

بیننده انتظار دارد وقتی گردنی زده می‌شود، خون از در و دیوار بچکد اما گردن این بنده خدا خون کافی برای چکیدن نداشت.

احتمالا تهیه کننده در تهیه خون کوتاهی کرده است.

از آن طرف که مخاطب درگیر خون گردن مقتول است، ذهنش درگیر می‌شود که این خواجه روشن بالاخره با چه کسی است؟

در سکانسی دیگر ما شاهد یک پدیده نادر در فیلم و سریال‌های ایرانی هستیم.

در کمال ناباوری می‌بینیم که تصویر به جای اینکه آهسته شود، سریع می‌شود.

این اتفاق شگفت‌انگیز قبل از مسابقه اسب سواری جیران و سلمان رخ می‌دهد و به دلیل عادت نداشتن به این پدیده، باعث می‌شود نفس بیننده در سینه حبس شود.

قسمت نهم جیران

در ادامه می‌بینیم که جیران و سلمان در طبیعی‌ترین حالت ممکن، روی اسب در حالی که مسابقه می‌دهند، صحبت هم می‌کنند.

این سکانس‌ها‌ به قدری طبیعی هستند که بیننده اصلا حس نمی‌کند این دو نفر در حال اسب سواری هستند، در همین حد طبیعی.

در سکانسی دیگر ما می‌بینیم کارگردان سَبُک عقلی سیاوش را گردن عاشقی می‌اندازد.

لطفا کار یاد مردم ندهید، همین طوری به اندازه کافی بدون عاشقی، سبک عقل هستیم، دیگر بهانه جدید یادمان ندهید.

انگار قبل از عاشقی فیلسوف بوده، حالا سبک عقل شده است. آدم سبک عقل، سبک عقل است، چه عاشق باشد چه نباشد.

در ادامه می‌بینیم که خواجه روشن دست از اعمال خشونت آمیز خود برنمی‌دارد و این بار چاقو را زیر گردن نقره گذاشته است.

ما با تیزبینی متوجه می‌شویم که چاقو را برعکس گذاشته و کشف می‌کنیم که چرا از گردن مقتولین خون به اندازه کافی نمی‌چکد.

خب چاقو را درست بگذار که قشنگ خون بپاشد روی در و دیوار، این چه وضعیتی است؟

در سکانسی دیگر ما نمونه بارز یک مادر ایرانی را می‌بینیم.

مهم نیست مادر شاه باشید یا مادر نوکر شاه، در هر صورت وقتی به بچه‌تان خوش گذشته است، باید در لحظه زهرمارش کنید.

همان طور که مادر شاه به محض ورود شاه از شکار، سریعا زهرش را می‌ریزد تا مبادا خوشی این شکار در دل پسرش بماند.

احسنت به تو مادر نمونه ایرانی که می‌دانی دقیقا کی و کجا چه حرفی را بزنی تا خیلی نامحسوس، اعصاب و روان فرزندت را تا مرز فروپاشی برسانی.

در نهایت ما عباس، برادر ناصر، را می‌بینیم که مادرش نشسته کنارش و قربون دست و پای بلورینش می‌رود.

این هم نمونه‌ای دیگر از مادر ایرانی که فکر می‌کند فرزندش چه عتیقه‌ای است.

واقعا ممنون از کارگردان که این قدر به مادران ایرانی اهمیت داده و آنها را از زاویه‌های مختلف به تصویر کشیده است.