قسمت یازدهم جیران؛ دلبری به سبک شاه
هشدار میدهیم که احتمال لو رفتن قصه وجود دارد
به گزارش گلونی در قسمت یازدهم سریال جریان دیدیم که جیران ناگهان شجاع شد و برای مادر شاه زبان درازی کرد.
مادر شاه هم او را در اتاق حبس کرد. کارگردان با زیرکی به مخاطب نشان میدهد که عاقبت زبان درازی کردن برای مادر شوهر چه خواهد بود.
در سکانسی دیگر آهنگ خوفناکی پخش میشود که باعث میشود مخاطب به سرعت متوجه شود سیاوش به خانه ننه آشوب آمده است.
کارگردان به ما نشان میدهد که ننه آشوب خانهای هم دارد و این جور نیست که فقط در بیابان و به دنبال دوربین بچرخد.
مخاطب انتظار دارد سیاوش به دنبال طلسم بازگشت معشوق باشد اما ناگهان غافلگیر میشود.
احتمالا سیاوش بعد از زدن سرش به دیوار ناگهان متحول شده است و تصمیم میگیرد به جای طلسم بازگشت معشوق، طلسمی برای ولیعهدی پسر جیران بگیرد.
ننه آشوب هم یک گردنبند که احتمالا تهیهکننده آن را از مترو خریده است به سیاوش نشان میدهد و از او برای طلسم پول میخواهد.
پیشنهاد میکنیم ننه آشوب یک پیج اینستاگرامی برای خودش باز کند و آنجا با فروش مهره مار، طلسم بیقراری، طلسم بازگشت معشوق، طلسم بازگشایی بخت، طلسم به زمین گرم خوردن هر کسی که شوهرم به او علاقهمند شود، و خلاصه این جور چیزها درآمد خوبی برای خودش داشته باشد.
ما نمیدانیم شوهری که با طلسم به دست میآید به چه دردی میخورد ولی به هر حال مردم ترجیح میدهند به جای اینکه اخلاقشان را درست کنند، راه آسانتر را انتخاب کنند و طلسم بیقراری بگیرند.
از بحث خوفناک طلسم که بگذریم، صحنه صمیمیت عروس و خواهر شوهر را میبینیم.
بدون هیچ طلسمی جیران و ملکزاده با هم صمیمی میشوند.
قسمت یازدهم جیران
در ادامه شاه را میبینیم که به خاطر جیران دستور مادرش را به کتفش میگیرد و بعد از آن تا میتواند برای جیران دلبری میکند.
کارگردان در این سکانس نحوه درست دلبری کردن را آموزش میدهد. جوانان عزیز دقت بفرمایید که چرت و پرت گفتن را همه بلدند، شما باید چرت و پرتها را طوری بگویید که طرف مقابل با اینکه میداند شما دارید چرت و پرت میگویید اما ترجیح دهد آن را انکار کند و باور کند که مثلا دارید حرف درست میزنید.
حقیقتا تاثیرگذار بود، حتی جیران هم نیشش از دلبریهای شاه باز شد. قطعا مخاطبان هم در دلشان خطاب به خدا گفتهاند: «یک دونه از اینا لطفا».
کارگردان که متوجه میشود این سکانس خیلی تاثیرگذار شده است، برای پاره کردن افکار مخاطبان ناگهان دوربین را به زیر میبرد.
نمیدانیم چرا فکر کرده است که این زاویه زیباست اما به هر حال باعث شد افکار مخاطب از بین برود.
در سکانس دیگری از قسمت یازدهم میبینیم که سیاوش با زیر سوال بردن ضربالمثلها بار دیگر خود را سبک عقل نشان میدهد.
یک عمر به ما یاد دادهاند که دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است، حالا ناگهان تو به این نتیجه رسیدهای که نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است؟
خب تو نرس، به هیچ جا نرس، اما لازم هم نیست کار یاد مردم بدهی.
در ادامه هم دوست بیچارهاش را مجبور میکند با چشمانی پر از اشک برقصد. امیدواریم کارگردان سیاوش را هرچه زودتر از فیلم بیرون کند تا بیشتر از این باعث آزار دیگران نشده است.
در سکانسی دیگر ما شاهد مکالمه ملکزاده و مادرش هستیم.
از ابتدای مکالمه مشغول داد و بیداد هستند ناگهان مادر شاه به ملکزاده میگوید هیس، بعد خودش بلندتر داد میزند.
حقیقتا نمونه بارز یک مادر ایرانی است. فقط مانده به ملکزاده بگوید: «صبر کن شب بابات بیاد، من میدونم و تو».
در نهایت هم کارگردان شاهکار دیگری از مادر شاه را رونمایی میکند و مخاطب متوجه میشود که مادر شاه به خوبی از پس تمام تپههای زندگیاش برآمده است و هیچکدام را دست نخورده باقی نگذاشته است.
جیران را در فیلیمو ببینید
درباره سریال جیران بیشتر بخوانید
پایان پیام
نویسنده: بیتا اشکانیان
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید