قسمت هجدهم جیران؛ بالاخره به خودکفایی رسیدیم
هشدار میدهیم که احتمال لو رفتن قصه وجود دارد
به گزارش گلونی در قسمت هجدهم سریال جیران میبینیم که شاه به جیران میگوید به من بگو ناصر.
نکته خاصی نداشت فقط بامزه بود. تصور اینکه شاه مملکت، ناصر خطاب شود آن هم با این همه لوس بازی و دلبری کردن، بامزه بود.
جیران هم که نشسته است و فقط ذوق دلبریهای شاه را میکند.
همین سریالها را میسازید که جوانها بد عادت میشوند، الان دختران انتظار دارند تمام سران مملکت عاشقشان شوند و بیاید برایشان دلبری کنند و آنها هم ذوق کنند.
شاید کسی هم باشد که سین میکند و جواب نمیدهد، سریالی هم برای آنها بسازید.
به منظور احترام به زبان فارسی اضافه میکنیم منظور از سین کردن پیام، همان خواندن پیام است.
در ادامه ما میبینیم که شاه به یک نکته بسیار ظریفی اشاره میکند و آن این است که تاریخ را شاه فرمایش میکند، مورخ کتابت.
ما در این قسمت سکوت میکنیم و متوجه میشویم که شاه فهمیدهای هم هستند ایشان، احسنت.
در سکانسی دیگر مادر شاه را میبینیم که جلوی سلمان خان به خاطر نقشه قتل خدیجه خوشحالی میکند.
هیچکس هم به او نمیگوید که نکن زن، این مرد دلش نازک است، روحیهاش حساس است.
اگر زن قاتل بخواهد که خب زن خودش هست، سریال زخم کاری را ندیدی؟ ندیدی چه به روز مالک آورد؟ دست از سر این مرد حساس بردارید.
قسمت هجدهم جیران
در ادامه میبینیم که در روز روشن، چند نفر با لباس سیاه میروند روی دیوار خانه عباس، برادر شاه.
اگر با خودتان میگویید خب این چه وضعیتی است، الان همه آنها را میبینند باید بگوییم: خیر، اصلا نگران نباشید.
اصلا کسی شک نمیکند، کارگردان هماهنگ کرده است و گفته کسی نباید آنها را ببیند پس با خیال راحت ادامه سریال را تماشا کنید.
آنها شب هم میروند برای کشتن عباس و مادرش، خیلی هم منطقی مذاکره میکنند که اول کدام یک را به دیار باقی بشتابانند.
عباس هم خیلی خجستهطور میگوید: «ولم کنید، من شاهزادهام.»
آیا کسی عباس را توجیه نکرده است و نمیداند شاهزاده بودنش به کتف قاتلین عزیز است؟
به هرحال تلاشش برای زنده ماندن قابل تحسین بود.
بعد از سکانسهای هیجان انگیز در نهایت تصمیم بر این میشود که ابتدا خدیجه، مادر عباس کشته شود، آن هم با طناب.
نمیدانیم چرا این سکانس ما را یاد سکانس خودکشی شخص دیگری انداخت. ربطی ندارد اما به هرحال بیشباهت هم نبود.
بر همین اساس خدمت کارگردان میگوییم که این شکلی کسی نمیمیرد، قبلا بچهها با شال امتحان کردهاند، نمردهاند.
به نظرم یک گلوله مصرف میکردید، تضمینیتر بود. پس کی میخواهید از تاریخ درس بگیرید؟
همان طور که مشخص بود با رسیدن سلمان، کسی نمیمیرد و خیلی شیک و مجلسی میگویند: «ببخشید داشتیم خفهتون میکردیم. پیش اومد دیگه، تو شادیاتون جبران کنیم.»
در آن میان خدیجه خانم یاد شاهکارهای گذشتهاش میافتد و ما متوجه میشویم که خدا را شکر چیزی از سریالهای ترکی کم نداریم و به خودکفایی رسیدهایم.
احتمالا کارگردان بعد از دیدن سریال مبتذل حریم سلطان یا خرم سلطان، تصمیم گرفته نسخه وطنی و فاخر آن را بسازد و مخاطبان را از شر سریالهای مبتذل دور کند. نتیجه کار جیران شده است که همین جا از او تشکر میکنیم.
در نهایت هم این قسمت با سخنان تاثیرگذار سلمان به پایان میرسد. سلمان هم مرض دارد، خب چکار داری که مدام بدبختی سیاوش را به او یادآوری میکنی؟
نمیخواهد سخنان تاثیرگذار بگویی، مخاطب به اندازه کافی از شاهکارهای شما تحت تاثیر قرار گرفته است، فقط قیافهاش را مظلوم میکند، سلمان بلا گرفته.
جیران را در فیلیمو ببینید
درباره سریال جیران بیشتر بخوانید
پایان پیام
نویسنده: بیتا اشکانیان
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید