براوو قرضی و غمی که دوباره بر سر خراب شد
براوو قرضی و غمی که دوباره بر سر خراب شد
به گزارش گلونی سال هفتادوچهار بود و ما تازه به تهران مهاجرت کرده بودیم. خرمآباد زورکی یک سینما داشت و تهران هزار سینما. من بودم و آرش ساکی. هر دو ناآرام در دبیرستان.
تا فرصت گیرمان میآمد جلوی یک سینما بودیم. آفریقا، استقلال، آزادیِ هنوز آتش نگرفته، کریستالِ هنوز سرپا و سینما بلوارِ هنوز تعطیل نشده و…
آن سالها ما غم غربت گرفته بودیم و فیلمهایی روی پرده میرفت که ارزش دوباره دیدن داشت. هنوز اگر دیالوگهای «سلطان» را حفظم از آن سالهاست. سلطان را دهها بار دیدیم. «لیلا» را، «چهره» را، «سرزمین خورشید»، «لیلی با من است»، «مردی شبیه باران»، «برنج مینو»، «بوی پیراهن یوسف» و «خواهران غریب».
بعد هم که دوم خرداد شد و سینما جان گرفت، حسابی کیف کردیم در تهران آن روزگار و «غریبانه» تا روزی که روی پرده بود هفتهای دو سه بار دیدم.
توی مدرسه رفیقی داشتیم از خودمان بزرگتر که بچه دورود بود و موتور براوو داشت. مدتی کارمان این بود که براوو را قرض کنیم و برویم خواهران غریب را ببینیم و برگردیم.
دهها بار رفتیم و به عشق «خسرو» فیلم را دیدیم و توی تیراژ اسم کیومرث پوراحمد را هم میدیدیم و میدانستیم او همان است که «قصههای مجید» را برایمان ساخت.
دیروز که خبر درگذشت پوراحمد منتشر شد آن بچه شانزده ساله که سوار براوو قرضی میشد تا خواهران غریب را ببیند، خیلی غصه خورد. آنقدر که غم عالم دوباره خراب شد روی سرش.
کیومرث پوراحمد درگذشت؛ گزارش پلیس انزلی از حادثه
پایان پیام
نویسنده: رضا ساکی
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید
کد خبر : 276464 ساعت خبر : 1:09 ب.ظ