نمونههایی از بازنمایی فساد و ناکارآمدی در طنز معاصر
به گزارش گلونی توسعه و توسعه یافتگی یکی از مهمترین دغدغههای اجتماعی کشورهاست. توسعهای که باعث رشد و پیشرفت در حوزههای دیگر شده و بر پایه اعتماد به نظام اجتماعی به وجود میآید.
موضوعی که گاهی برای توضیح آن باید سراغ تعریف برعکسش برویم.
یعنی نشانههای عوامل توسعه نیافتن مثل فساد، ناکارآمدی و نابرابری را تعریف کنیم و بگوییم هر جا چنین چیزی اتفاق بیفتد، توسعهای هم در کار نخواهد بود.
روشی که بسیاری از طنزپردازان از آن استفاده کردند و نمونههایش را کم و بیش خواندهایم.
سخنرانی رضا ساکی را ببینید:
نمونههایی از بازنمایی فساد و ناکارآمدی در طنز معاصر
به طور مثال در «چرند و پرند» اثر علی اکبر دهخدا و قبل از دوران مشروطه این موضوع به خوبی دیده می شود یا در مجله «گل آقا» به واسطه کاریکاتور یا ستونهایی مثل «دو کلمه حرف حساب».
که در آنها نه تنها با راهکارهای توسعه که حتی با ادبیات حاکم بر آن هم شوخی میشود. به طوری که مخاطب علت توسعه نیافتن یک کشورش را متوجه میشود و گاهی از شرایط موجود خندهاش میگیرد.
در قالب داستان نیز میتوان به داستان «کار و بار عروسکها» در کتاب «ته خیار» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی اشاره کرد.
جایی که در داستان تلخ عجیب و شاید وضعیت خندهدار با راهکارهای توسعه و با مسئولین رسیدگی به این حوزه شوخی میشود. یا در داستان «سد بلارود» نوشته خسرو شاهانی که در آن زمینهای روستاییان اطراف را برای احداث سد میخرند و هنگام ساختن سد، اهالی روستا باید بلیت بخرند تا راهشان دهند، مخاطب نمیداند بخندد یا گریه کند.
همچنین در کتاب «لبخند غیر مجاز» اثر اسماعیل امینی علت توسعه نیافتن یک جامعه به وسیله نشان دادن ساز و کار فساد و نابرابری اجتماعی بیان میشود.
موضوعی که در ستون «پیر ما» اثر زندهیاد منوچهر احترامی با نگاهی دیگر دنبال میشود و ایشان با نثری متفاوت و متناسب با موضوع هر یادداشت، علت توسعه و دلایل توسعه نیافتن را به مخاطب نشان میدهد.
بنابراین میتوان گفت که طنزپردازان در هر دوره و در زمانی که نشریههای طنز به طور مداوم فعالیت میکردند، با استفاده از نشان دادن نابرابریهای اجتماعی، ساز و کار فساد و گاهی نبود اعتماد در نظام اجتماعی، مفهوم مهمی مثل توسعه را برای مخاطب تعریف کرده و به وسیله طنز هم او را میخندانند و هم آگاه میکنند.
پایان پیام
بسيار به نكات ظريف و قابل لمس ى توجه داشتيد. طنز تلخى كه در موارد بسيار ديده ميشود. گاهى مسايل غم انگيزى دست مايه طنز ميشوند و قبه هولناك بودن آن گرفته ميشود ، اين عادى سازى ترسناك است . داستان جناب مرادى كرمانى را بارها خوانده ام و اشك ريخته ام.
ممنون از مقاله تحقيقاتى و قابل تفكرتان . سپاس