کیومرث قصه گو و خودکشی جامعه

کیومرث قصه گو؛ مردی که با دوربین قصه می‌گفت

به گزارش گلونی نعمت‌الله فاضلی در کانال تلگرامش نوشت:

پوراحمد از نوادگان کیومرث، نخستین شاه و نمونه ‌اعلای انسان نیک، ابدی شد. او با دوربین قصه می‌گفت.

«قصه‌های مجید» او غم‌ها و غصه‌های نسل جوان نوجوی ایرانی است که می‌کوشد کیومرث‌وار در جهان امروزی و مدرن بشکفد و ایرانی بزیید.

ایران سرزمین قصه‌هاست.  سرچشمه ‌قصه‌های مجید و قصه ‌زندگی پوراحمد هم از همین سرزمین قصه‌ها بود.

امروز این خاک قصه خیز غصه‌دار است؛ غصه‌هایی که گلوی قصه گوهایش را فشرده و تا مرگ آنها را می‌برد.

کیومرث پوراحمد قصه گو خودکشی کرد تا تلخ‌ترین قصه ‌اینجا و اکنون ما را روایت کند. نیک بنگریم این کیومرث پوراحمد قصه گو نیست که خودکشی کرد؛ جامعه است که زندگی را چنان زجرآور می‌کند که ارزش زیستن را زایل نموده و جان‌ها را از تن‌ها گریزان می‌سازد.

امیل دورکیم، از پیامبران بزرگ علم اجتماعی و خالق اثر معروفش «خودکشی» در دهه‌های نخست قرن بیستم نوشت: «این فرانسوی‌ها نیستند که خودکشی می‌کنند، بل این جامعه فرانسه است که خودکشی می‌کند».

امروز سخن دورکیم درباره ‌ایران نیر صادق است. سازمان بهزیستی می‌گوید در ۱۴۰۱ به هفت میلیون نفر که در فکر خودکشی بوده اند، مشاوره داده است. قطعا تعداد کسانی که در فکر خلاص شدن از بار زندگی‌اند بسیار بیش از اینهاست و همه ‌آنها که خودکشی را اندیشیده‌اند به بهزیستی و مشاوره نرفته‌اند.

دورکیم نشان داد خودکشی شکل‌های گوناگون داد و ریشه اغلب آنها جامعه است. مذهب، اقتصاد، سیاست و وضع و حال جامعه تعیین کننده کم و کیف خودکشی‌هاست. ده‌ها هزاری نفری که سالانه در تصادفات اتومبیل کشته و لت‌وپار می‌شوند؛ همین طور هزاران هزار نفری که اعتیاد به موادمخدر جان‌شان را می‌گیرد؛ و همه ‌آنها که در جنگ‌ها از بین می‌روند؛ از نگاه جامعه شناسانه ‌دورکیم خودکشی کرده‌اند. بنابرین، برای احیای زندگی و دمیدن روح حیات، تنها یک راه وجود دارد: مانع خودکشی جامعه شویم.

سخت بی‌راهه می‌رویم که اگر خودکشی جامعه را به روان شناسی و اخلاق تقلیل دهیم و مرگ پوراحمدها را ناشی از بیماری جسمی یا روانی یا اخلاقی آنها بدانیم.

وقتی هوا آلوده است، لاجرم آدم‌ها از نفس می‌افتند و برای نجات مردم باید هوا را پاک کرد نه این که مردم را نصیحت یا سرزنش کنیم.

هوای جامعه وقتی پاک و قابل استنشاق است که:

۱: پوراحمدها بتوانند قصه‌هایشان را بگویند.

۲: آدم‌ها در هوای آزاد، آزادی را استنشاق کنند.

۳: قصه‌های زندگی پر از غصه نباشد و جای «شادی» در قصه ‌زندگی تک تک آدم‌ها محکم و محترم و عزیز باشد.

۴: زبان حکومت برای سخن گفتن با شهروندان، زبان شهروندی باشد نه زبان شهریاری.

۵: انسان در کانون حیات جمعی، سیاست، حوزه عمومی‌ و جامعه باشد و همه چیز در خدمت انسان باشد نه تقدیس قدرت.

۶: زندگی پاس داشته شود نه مرگ.

۷: شاعران، موسیقیدانان، ادیبان، نقاشان، نویسندگان، قصه‌گویان، اندیشمندان در مقام راویان جامعه و انسان قدر ببینند و استقلال اندیشه و وجودشان به رسمیت شناخته شود.

۸:صلح سرلوحه آموزش‌ها و نظام آموزشی باشد نه ستیزگری و غیرت‌سازی و دشمن‌گرایی.

۹: تبعیض و تحقیر و طرد اجتماعی در شکل‌های گوناگون مذهبی، قومی، جنسیتی، زبانی و اجتماعی و اقتصادی نه تنها توجیه نشود، بل که برای امحای آنها کوشش شود.

۱۰: تفاوت‌های فردی، اجتماعی و فرهنگی به رسمیت شناخته شود و افراد مجاز شوند سبک و سلیقه‌شان در زندگی را دنبال کنند.

اینها سرنخ‌ها و سرفصل‌های اولیه و بدیهی برای ساختن «جامعه سالم» است. محققان اجتماعی دهه‌هاست در این باره گفته و اجماع کرده‌اند. اینها که نباشد سرمایه و اعتماد اجتماعی می‌فرساید و جامعه فرومی‌پاشد و افراد هم امیدشان را از دست می‌دهند. خودکشی انبوه در جامعه ناسالم رخ می‌دهد.

نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را سالم و حیات بخش کنیم، افرد شوق زیستن را به طور غریزی دارند و نیازی به پند و اندرز ندارند. پوراحمد قصه گو با رفتنش هم قصه ‌تراژیک جامعه ‌ما را گفت و با دوربین مرگ نشان مان داد. نمی‌دانم چشمان ما توان تماشای این قصه را دارد یا نه.

راهنمای انعكاس اخبار خودكشی در رسانه ها

وبینار خودکشی و معنای زندگی را رایگان دانلود کنید

پایان پیام

ایرانی‌ها چه دغدغه‌هایی دارند؟
اینجا را ببینید

کد خبر : 276532 ساعت خبر : 11:10 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=276532
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات