طنزآوری در شعر حافظ
به گزارش گلونی در غزلهای حافظ، طنز به چند شکل دیده میشود. گاهی طنزآوریهای حافظ کاملاً نمایان است؛ در ابیاتی از این دست:
بیخبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقُل
مست ریاست محتسب باده بده ولا تخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حَیَوان خوش علف
(ص۶۱۲)
اما گاهی طنز حافظ چندان آشکار نیست و جز با تأمل و دقت دریافت نمیشود. مانند طنز در ابیاتی از این دست:
من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
(ص۵۵۲)
طنزآوری در شعر حافظ
آماج طنزآوری حافظ، نظامهای رایج فکری، اجتماعی، رفتاری و گفتاری آن دوران است.
طنز حافظ نشانههای این نظامهای رایج را، آماج انتقاد، طعن، تسخر و ریشخند میسازد و با درآمیختن ظریف و رندانه نظامهای نشانهای موجب انبساط خاطر خوانندگان غزلها میشود. بر این اساس، حافظ نظام نشانهای اندیشه و سخن خود را میآفریند به گونهای که در دنیای غزلهای حافظ، کلمات و اصطلاحات از معنای مأنوس و عادی شده، تهی میشوند و در معنای حاصل از جهان آفریده شاعر به کار میروند.
ابیات طنزآمیزی که در این نوشته بررسی میشود نمونههایی است از دهها بیت طنزآمیز دیگر در سراسر غزلهای حافظ آمده است.
۱) وفا مجوی ز کس ور سخن نمیشنوی
به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا میباش
(۵۶۸)
(طالب، سیمرغ) نشانههای متون تعلیم عرفانی است و (کیمیا) علاوه بر کیمیاگری در مباحث عرفانی کاربرد دارد.
قیدِ «به هرزه» بیانگر لحن انتقاد و طعنه است.
۲) زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دوسه ساغر بده و گو رمضان باش
(ص۵۶۶)
(رمضان) نشانه نظام فقهی و اهل شریعت است که در کنار نشانههای ناسازگار با نظام اهل شریعت آمده و طنزآفریده است.
۳) عشرت شبگیر کن بیترس کاندر شهر عشق
شبروان را آشناییهاست با میرعسس
(ص۵۶۲)
(میر عسس) نشانهای است از نظام قدرت حکومتی، و آشنایی او با «شبروانِ اهل عشرت شبگیر» و نترسیدن آنان از میر عسس طنز موقعیت ایجاد میکند.
۴) بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش
کمان ابروی جانان نمیپیچد سر از حافظ
و لیکن خنده میآید بدین بازوی بی زورش
کمن صید بهرامی بیفکن جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
(ص۵۷۶)
در این سه بیت نشانههایی است از نظام اهل فلسفه (راز دهر) و اهل قدرت (کمان، کمند، صید، بهرام، جام جم، گور)
ظرافت طنز حافظ در این است که برخی از این نشانهها را با نظام نشانهای دلخواه خود درآمیخته است. کمان ابروی جانان و بازوی بی زور حافظ و نیز جامجم خاص غزل حافظ، یعنی جام می.
جمله (که من پیمودم) علاوه بر نقش اصلیاش در پیوند با (این صحرا) پیمودن جام می را نیز به ذهن متبادر میکند.
۵) به نیم شب اگرت آفتاب میباید
ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز
مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند
مرا به میکده بر در خم شراب انداز
(ص۵۳۸)
در این ابیات، اشاراتی است به نشانههای رفتاری متشرعان، یعنی تهجد و عبادت شبانه و مراسم تدفین و ترحیم و خاکسپاری. اما حافظ به شیوه خود این دو رفتار را به نشانههای ناسازگار با رفتار متشرعان پیوسته و طنز کلامی و موقعیتی آفریده است.
۶) جز فلاطون خم نشین شراب
سرّ حکمت به ما که گوید باز
گرد بیتالحرام خم حافظ
گر نمیرد به سر بپوید باز
(ص۲۶۸)
هم نشینی نشانههای نظام زبانی اهل فلسفه (فلاطون، سرّ حکمت) نظام زبانی متشرعان (طواف بیت الحرام)، با نشانههای مطلوب حافظ ( خم، شراب) ناسازگاری طنزآمیز ایجاد کرده است.
۷) صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش
بشکست عهد چون در میخانه دید باز
چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان
حافظ که دوش از لب ساغر شنید راز
(ص۵۴۲)
(صوفی، توبه، عهد، راز) نشانههای زبانی و رفتاری اهل تصوف است که در این ابیات در کنار نشانههای زبانی و رفتاری ملامتی آمده که مطلوب حافظ است و هم نشینی متناقض، طنزآفریده است.
۸) سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی چشیدهام که مپرس
(ص۵۵۸)
در این بیت، نشانههای رفتاری متظاهران آمده است. (لب گزیدن، مگوی) در نظام رفتار و گفتار متظاهران، همه چیزهایی که مربوط به شادی، عشق، کامجویی، مستی و خوشباشی است، تابو محسوب میشود و سخن گفتن از آنها ممنوع است.
طنزآوری در شعر حافظ
حافظ در نظام زبانی خود، تمامی این کلمات ممنوعه را به کار میبندد و با تکرار و تأکید از آنها سخن میگوید.
من برآنم که یکی از دلایل فراگیری شعر حافظ ومصون ماندن از تطاول ایام، همین است. رویارویی انتقادی و طنزآمیز با نظامهای رایج فکری، اجتماعی، رفتاری و گفتاری رایج و شکستنِ فضای مسلط و در مقابل ساختن نظامی از نشانههای فکری، رفتاری و زبانی که در تقابل با آن نظامهای مسلط است و مصالح و نشانههای خود را از محدودههای ممنوع و تابوها برمیگزیند.
نظامهای مسلط، زمینه ساز رشد خصایل و رفتارهای ناپسندی است چون ریا، دروغ، پنهان کاری، زهد خشک، عیب جویی، خودخواهی و کج فهمی است.
این خصایل و رفتارهای ناپسند، همواره گریبانگیر انسان بوده است و با گذشت زمان از اهمیت و آسیب رسانی آنها به زندگی و سعادت انسان، کاسته نشده است.
این است که تقابل انتقادی و طنزآمیز حافظ با مظاهر آن رذایل، با گذشت زمان طراوت و تأثیر خود را حفظ کرده است.
غزلهای حافظ از منظر شیوه طنزآوری، گریزگاه انسانِ به جان آمده از تنگنای نظامهای سلطهگر فکری، اجتماعی و زبانی و نوعی خرابات ادبی و بلاغی برای رهایی از تعینات رفتار و گفتار متظاهرانه و نقاب افکندن از چهره زیبای زندگی و شعر است.
پایان پیام
نویسنده: اسماعیل امینی