یدک در ورزش و سیاست!
پایگاه خبری گلونی، سیدرضا شکراللهی: راحتترین جماعت در رسانهها، جماعت ورزشیاند.
روز و شبی نیست که روی آنتن تلویزیون یا روی کاغذِ روزنامههایشان، با تراکتور ـ گاهی هم با تانک و بلدوزر ـ از روی هم رد نشوند. این جماعت آن قدر راحت اند که شدهاند آینهی دقِ اهل سیاست. که چه میشد اگر میگذاشتند در روزهایی غیر از روزهای انتخابات هم این جور بیپروا به هم تاخت و تشخیص بازنده و برنده را فقط به داوری افکار عمومی سپرد.
به جای آن، جماعت سیاسینویس، تا جایی که توانستهاند از «ادبیات ورزشی» تأثیر گرفتهاند.
مقصودم از ادبیات ورزشی، زبانی تقریباً آشفته و آکنده از اصطلاحات و تعبیرهایی ـ درست یا غلط ـ است که گزارشگران و خبرنگاران این حوزه وارد زبان فارسی کردهاند.
اغلب روزنامهنگاران اجتماعی و سیاسی هم که دایرهی واژگانشان روزبهروز تنگتر میشود و توانِ نگارششان شببهشب تحلیل میرود، کم تأثیر نگرفتهاند از ادبیات ورزشی. مثال در این باره زیاد است.
در خبر ساعت ۱۹ شبکهی یک، گویندهی خبر چنین خواند: «تحریم کوبا توسط امریکا لقب طولانیترین تحریم دنیا را با خود به یدک میکشد.»
یدک در ورزش و سیاست!
این یدککشیدن را بیشتر کجا خواندهاید و میخوانید؟ جز در ادبیات ورزشی که فلان بازیکنِ فوتبال، فلان عنوان را با خود یدک میکشد یا فلان تیم لقبِ فلان را که سالها با خود یدک میکشید، واگذار کرد؟
یدک، که احتمالاً ریشهی ترکی دارد، زمانی فقط به اسبی گفته میشد که آماده بود برای جایگزین شدن با اسبی که در سفر یا کارزار از کار میافتاد.
یدکچی هم کسی بود که اسب یدک را راه میبرد و «یدک کشیدن» هم به انجام این کار میگفتند.
بعد، کاربرد «یدک کشیدن» گسترده شد و رسید به اینکه کسی علاوه بر وظیفهی خود، مسئولیت دیگری هم به عهده بگیرد.
مانند شماری از مدیران و مسئولان دولتی و غیردولتی که هزارجور مسئولیت را یدک میکشند و بندگان خدا هیچ شکایتی هم ندارند!
و بعدتر، «یدککشیدن» شد کار هر ماشین یا کشتی کوچکی که ماشین یا کشتی دیگری را دنبال خود میکشد. خودِ «یدک» هم شد اسم قطعههای اضافی دستگاهها و ابزارها و کمکم شغل «یدکفروشی» هم پدید آمد، که الان از پردرآمدترینِ شغلها ست؛ خصوصاً با انبوه ماشینهای وطنی که هیچ هفتهای را بی عرض احترام به یدکفروشی نمیتوانند سر میکنند!
پایان پیام
برای اطلاعات بیشتر مزخرفات فارسی نوشته رضا شکراللهی را بخوانید: