پایگاه خبری گلونی، سیدرضا شکراللهی: اگر جزو کسانی نیستید که در املای فارسی به درجهی اجتهاد مدرن رسیدهاند و فتوا میدهند که «ز، ذ، ض، ظ» همه را باید «ز» نوشت، بدانید و آگاه باشید که محذور با محظور فرق دارد و این دو هم با معذور فرق دارند. برای اهل تعجیل، خلاصهاش این است:
ـ «محظور» یعنی حرام و ممنوع. در فارسی امروز واژهی ست مهجور و به کار نمیرود. مثال قدیمی از مسعود سعد سلمان: هر چه هست از رضای او بیرون / در دیانت، حرام و محظور است
ـ «محذور» یعنی آنچه از آن میترسند و پرهیز میکنند، مانع، گرفتاری و مشکل. مثل: “در محذور قرار گرفتم و پیشنهاد بی شرمانهاش را پذیرفتم!” در این معنا، «محذورات» (جمع محذوره) را هم زیاد به کار میبریم؛ مثلاً میگوییم محذورات اخلاقی.
ـ و «معذور» یعنی کسی که عذر و بهانهای دارد و عذرش پذیرفته است. مثل اغلب مأمورانِ دنیا که شغل دومشان معذور بودن است! گاهی مصدر جعلی آن را هم به شکل «معذوریّت» به کار میبریم.
از اینجا به بعد توضیح همین چند خط بالا ست. و خیالتان راحت که نخواندن این بخش «محظور» و حرام نیست و هیچ «محذور» و تنگنای اخلاقی هم ندارید برای خواندن آن. و نیز، با عجلهای که برای دیدن تازهترین پیامهای تلگرامتان دارید، «معذور» بودنتان هم کاملاً واضح و مبرهن است.
محذور
هر سهی این واژهها رگ و ریشهی عربی دارند، ولی هر قدر که «محذور» و «معذور» در فارسیِ امروز به زندگی خود ادامه میدهند، «محظور» به معنای «حرام» و «ممنوع» از زبان ما دور مانده است. مگر اینکه به سبک و زبانِ مثلاً نصرالله منشی در کلیله و دمنه بخواهیم بنویسیم: “حرام است بر من توقف در این حیرت و تردد، که سَخَط [خشم] ملک خون من حلال دارد و آنچه از وجه دیانت و مروت محظور است، مباح داند.”
برعکسِ «محظور»، در فارسی امروز هر قدر جلوتر آمدهایم، انگار با «محذور» بیشتر کیف کردهایم که این جور زنده مانده.
لابد از بس ملتی هستیم اهل تعارف و رودربایستی و ملتِ گیر کردنِ شبانهروزی در انواع محذورات!
البته تذکر در باب تفاوت این دو واژه فقط مربوط نیست به آنچه مثلاً ابوالحسن نجفی یا فرهنگ درستنویسی سخن نوشتهاند.
اصل تذکر برمیگردد به دورانی که نوشتن محظور همچنان رایج بود و به تعبیر علامه قزوینی “بعضی نادانانِ غیرمأنوس به کتب عربی” «محذور» را هم به شکل «محظور» مینوشتند.
و خدا را شکر که امروزه ما نه نادان داریم، نه غیرمأنوس به کتب عربی و نه اصلاً از خودِ «محظور» نشانی باقی مانده، ولی باز هم هستند بعضی که محذور را با ظ مینویسند.
به گمانم به عنوان آخرین تیر ترکش، اینان را باید از عذاب الهی ترساند و برایشان از سورهی اسراء خواند که: إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا.
و اما «معذورِ» نازنین، که نه تنها بعضی آن را اشتباهی به جای محذور به کار میبرند، بلکه زیباییاش هم اغلب قربانی صدای سرد و بیروح مأمورهایی میشود که معذور بودنشان را توی چشم آدم فرو میکنند، تازه لبخند هم میزنند! انگار نه انگار این «معذورِ» بینوا زمانی بر زبان جناب خاقانی بود که میگفت: دل نیارامد و هم معذور است / کز دلارام چنان نشکیبد
یا از آن خیالانگیزتر، در بیان سحرانگیز حضرت سعدی که میفرمود: من قدم بیرون نمییارم نهاد ازکوی دوست / دوستان، معذور داریدم که پایم در گل است
پس فراموش نکنید:
آنچه شما دارید یا در آن قرار میگیرید «محذور» است و آنچه شما هستید که باعث میشود عذرتان پذیرفته باشد، «معذور» است. هر ذـضـظـزور دیگری را هم بیخیال شوید؛ دستکم تا اطلاع ثانوی!
پایان پیام
برای اطلاعات بیشتر مزخرفات فارسی نوشته رضا شکراللهی را بخوانید:
عالی بود .ممنون
خیلی خوب بود کارم را راه انداخت
خدا خیرتان دهاد