پایگاه خبری گلونی، مهدیسا صفریخواه: من از اونهایی هستم که آخرین کمدی خوب سینمایی که دیدم لیلی با من است و سنپترزبورگ بوده. فلسفه فیلمهای شونه تخممرغی که به جای کمدی به خرد مخاطب میدن رو نمیفهمم.
فراستی طور معتقدم شوخیهای زرد و الفاظ رکیک آفت سینماست. فضای بعضی از فیلمها یهجوریه که آدم مجبوره خودش فیلتر مناسب رو روی ذهنش قراربده وگرنه عوامل فیلم یهجوری سرشوخی رو باهات باز میکنن که بهخودت میای و میبینی دو ساعته به جوکها و لطیفههایی میخندی که کافیه یهبار یکیش رو تو یه گروه خانوادگی فوروارد کنی؛ همون اولین اشتباه آخرین اشتباهاتون خواهدبود و تا آخر عمر از لیست عیدیبگیرها و کادو بگیرهای فامیل خط میخوری. هرچند که اونها بهصورت پیشفرض دنبال بهونه بودن که شما رو خط بزنن چون از دیدگاه اونها وقتی خودشون نصف سن شما رو داشتن؛ نونآور چهارتا خونوار بودن نه اینکه تو اینترنت جوک ولطیفههای ماقبل بد و سخیف فوروارد کنن؛ اما در نهایت این شمایین که بهونه رو دستشون دادین.
از آخرین باری که خالهم رو به سینما به صرف یه فیلم کمدی دعوت کردم ۵ سالی میگذره؛ همین عید امسال وقتی من رو دید زد به تک مامانم و گفت: «این خرس گنده احترام بزرگتر کوچیکتر حالیش نیس؛ برای چی میاریش عین آینه دق میشونیش جلوی من؟!» بعد هم واسه اینکه عمق نفرتش رو ازم نشون بده رفت و وایفای خونه رو خاموش کرد و ظرف آجیلها رو هم از جلوی من جمع کرد و گذاشت بالای کابیتها. فکر نمیکنم هیچکسی تو دنیا به اندازه من از یه فیلم کمدی ضربه خورده؛ بعد از اون پسر خالهام که برای زن گرفتن به کشور برگشتهبود با دختر عمهام به نشونه اعتراض ازدواج کرد و خالهام تا الان دست از دشمنی با من برنداشته.
برای همین میخوام اعتراض خودم رو از عوامل اون فیلم کمدی با یه شکایت نشون بدم؛ اونها آینده یه جوون و ویزای شینگناش رو به راحتی به باد فنا دادن.
پایان پیام