رازی در زندگی ناصر ملک مطیعی بود که وقتی رفت کشورش را غمگین کرد. راز او چه بود؟
پایگاه خبری گلونی، رضا ساکی: خاطرهای دارم از مرحوم مرتضی خان احمدی. خاطره را بارها در محافل خصوصی نقل کردهام اما حالا بدون ذکر جزئیات بخشی از آن را نقل میکنم.
تلفنی داشتم خدمتشان عرضی میکردم. پیامی داشتم از طرف یکی از دوستان و خواهشی از جناب احمدی. ایشان قبول نکردند و به دلیل لطفی که به من داشتند کمی اصرار کردم.
بعد ایشان جملهای گفت که من در خیابان شریعتی بزرگترین بغض زندگیام را تجربه کردم.
عمر ملک مطیعی در سینما گذشت
بحث بر عمر و جوانی بود و آن چه در دورهای بر استاد احمدی گذشته بود. ساعاتی پیش که خبر درگذشت ناصر ملک مطیعی را شنیدم بیاختیار به یاد عمر و جوانیاش افتادم.
احمدی جوانیاش را در رادیو تجربه کرد و امثال ملک مطیعی عمر را در سینما سر کردند.
ناصر ملک مطیعی ۸۸ ساله در یکی از آخرین مصاحبهها بغض میکند و از شهرتش میگوید و از محبوبیت همیشگیاش. یک بار بیشتر نتوانستم این گفتوگو را ببینم چون بغض او را تاب نیاوردم.
حالا که او در میان نیست همه از مظلومیتش میگویند. شاید صد صفحه اینستاگرام و توئیتر و صد تسلیت از سوی هنرمندان را خواندم. محتوای اغلب آنها این است که کاش قبل از رفتن یک بار با مردمش سخن میگفت. کاش آن برنامه دورهمی پخش میشد. کاش میآمد با آن موی سپید و چشمان روشن به دوربین نگاه میکرد و حرف میزد.
ناصر ملک مطیعی در ۸۸ سالگی درگذشت اما چهار دهه چهرهاش بر پرده سینما نبود. ملک مطیعی اما وابسته به پرده سینما نبود. رازی در زندگی او بود که وقتی رفت کشورش را غمگین کرد. راز او چه بود؟
پایان پیام