پایگاه خبری گلونی، میثم کریمی: فیلم داش آکل فیلمی از محمد عرب این روزها بر روی پرده نقرهای سینماها دیده میشود.
این فیلم اقتباسی از داستان داش آکل در کتاب سه قطره خون نوشته صادق هدایت است.
هرکس داستان داش آکل را خوانده باشد میداند که این داستان همه آنچه که مورد نیاز یک فیلمساز برای اقتباس از یک داستان است را در خود جای دارد.
اما گاهی بد اقتباس کردن حتی از ساختن یک فیلم معمولی روبه خوب هم سختتر است.کاری که محمد عرب توانسته است آن را انجام دهد.
سازندگان این فیلم با توجه به بازیگران که اکثر آنها از بازیگران کمدی کشور هستنددر تبلیغات این فیلم بسیار تاکید دارند که این فیلم کمدی نیست، اما داش آکل تبدیل به یک کمدی ناخواسته شده است که مردم را در سالنها میخنداند، هرچند واقعا کمدی نیست.
تماشاگری که فیلم داش آکل ساخته مسعود کیمیایی با بازی درخشان بهروز وثوقی را دیده باشد بعد از دیدن فیلم ساخته محمد عرب از خود سوال خواهد کرد چطور این فیلم و این داستان شاهکار به این شکل در آمده است.
مثلا قرار بوده ایدههای نوآورانه و خلاقانه شکل بگیرد؟اما به چه قیمتی؟
انتخاب بازیگران
واقعا چطور کسی که بازی بهروز وثوقی را دیده است با حسین یاری کنار بیاید و بتواند با داش آکل ارتباط برقرار کند.
هرچند که حسین یاری میخواهد با تکرار کردن همان نقش حیدر شب دهم تا حدودی تماشاگر را قانع کند اما واقعا نتوانسته است از عهده این کار بربیاید.
انتخاب نیما شاهرخشاهی و محسن افشانی در نقش شاگردان داش آکل، انتخاب مهران غفوریان در نقش کاکا رستم و بدمن داستان، همه و همه تماشاگر را از فیلم دور میکند.
دیالوگها
مسئله بعدی دیالوگهای افتضاح و بسیار بد فیلم است که تلفیق دو نوع گفتار قجری و گفتار معیار امروزی است که بیشتر خندهدار است تا نوآورانه.
جلوههای ویژه
صحنههای درگیری و نزاع فیلم که میتوانست نقطه قوت فیلم باشد با صحنههای کلوزاپ تبدیل به وحشتناکترین و بدترین صحنههای نزاع در تاریخ سینما شده است.
دغدغه کارگردان
ای کاش محمد عرب که دغدغه جوانمردی دارد با یک اقتباس خوب و درست هم یک فیلم خوب میساخت هم این داستان را مورد تمسخر قرار نمیداد و بد و بیراه تماشگران را در سالنها به جان نمیخرید.
پایان پیام