صدسالگی قحطی و گرانی و هکسره! این یاددشت را با قلم رضا شکراللهی بخوانید. برای اطلاع از جزئیات این یادداشت کافی است مطلب زیر را مطالعه کنید.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، رضا شکراللهی نوشت:“برادرجان دنیا باقی اقبا [عقبا] فانی، ولی عزیز من در سنه هزار و سیصد و سی و شش گرانیه سختی شد بقراری نصفیه [کذا] خلق این دنیا به فانی بسی اعتبار گذاشتند، و بسی بر تبرئه تراب خود بردند. برادر جان خیلی گرانیه سختی بود ما دیدیم.
صدسالگی قحطی و گرانی و هکسره
گندم ۵ تومان – جو ۴ تومان – ارزن ۳ تومان و ۵ قران- ماش ۳ تومان – نخود ۳ تومان
گوشت ۴ قران – روغن ۱ تومان و ۸ قران – شیره ۳ قران – … ۵ قران – قند ۱۲ تومان!
چای … ۲ تومان و ۵ قران – چای سفید ۳ تومان و ۲ قران – نبات ۱ تومان و ۸ قران – زغال ۵ قران
ماست ۱۰۰۰ دینار – شیربرنج ۱۵۰۰ دینار – جوزق؟ ۵ قران – کره ۱ تومان و ۵ قران – تریاک ۲ قران
این یادگار را این جانب آقا علی بیگ ولد مرحوم آقا مشهدی سلیم بیگ دارجانی نوشتم تا خلقی بداند که چه بر سر خلقی دیگر گذشته است.
برادر جان یک چیز ارزان در این دورهها دیدیم این هم مرگ بود خیلی ارزان بود. خرواری یک شاهی قیمت نداشت. فی ۲۰ شهر شعبان المعظم ۱۳۳۶ [۱۲۹۷ خورشیدی] (امضا) علی”
محمدعلی جمالزاده از قحطی بزرگ سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ که باعث شد ۲۵ تا ۴۰ درصد از جمعیت ایران از بین برود:
“جنگ اول جهانی در آستانهی اتمام بود که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هرکدام شمشیر و شلاقی به بر داشتند بهآرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند.
یک سوار نامش قحطی، دیگری آنفلوانزای اسپانیایی و آخری وبا بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پائیزی در برابر حملهی این سواران بیرحم فرو میریختند.
هیچ غذایی پیدا نمیشد، مردم مجبور بودند هرچه را که می توانستند بجوند و بخورند. بهزودی گربه و سگ و کلاغ را نمیشد یافت. حتا موشها نسلشان برافتاده بود.
برگ، علف و ریشهی گیاه را مانند نان و گوشت معامله میکردند. در هر گوشه و کنار، اجساد مردگان بیکس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند.”
مصادرهی نظامی، دلالی هنگام جنگ، احتکار و مشکلات کشاورزی را از دلایل این قحطی شمردهاند.
برای مثال، بهروایتی: یکی از محتکران عمدهی غلات، احمدشاه بود که تن به پیشنهاد خرید منصفانهی رئیسالوزرای خود نیز نمیداد و در برابر پیشنهادهای خرید صدراعظم خود میگفت: «جز به قیمت روز به صورت دیگر حاضر برای فروش نیستم.»
حالا بعد از صد سال ما هم، ولو با هکسره و خیلی شیک، همچنان از «گرانیه سخت» و از جماعت ژن خوب مینویسیم تا خلقی دیگر بداند…
این بود مطلبی با عنوان صدسالگی قحطی و گرانی و هکسره.
پایان پیام