بمب یک فیلم با موضوع جنگ نیست، بمب یک عاشقانه است
پایگاه خبری گلونی، آرشین ساکی: من جنگ را ندیدهام، اطلاعاتم هم در حد همین خاطراتی است که پدر و مادرها و گاه خواهر و برادر بزرگترمان تعریف کردهاند.
خاطراتی که با اشک و ناله توامان همراه بوده و همیشه آهی کشدار به دنبال داشته است.
شنیدن همین خاطرات باعث شده گاهی خودم را در یکی از همان پناهگاهها که توصیفش را شنیدهام تصور کنم، فقط خدا میداند چه ترسی بر جانم میافتد حتی از فکری که میدانم سالها از من دور است.
بمب، مرا برد به یکی از همان پناهگاههای آن روزگار. صحنهها چقدر شبیه خاطراتی بود که از بزرگترهایم شنیدهام.
انگار که خاطرات قدیمیها همه شبیه به هم است، طرز ترسیدنشان، فریادهایشان، مشکلاتشان.
بمب، مثل نامش یک عاشقانه است. یک عاشقانه ساده.
عشقی که در زیر زمینی که پناهگاه اهالی ساختمان است میروید و جان میگیرد.
انتخاب شخصیتهای این فیلم حرف ندارد و نشان میدهد پیمان معادی چقدر کار بلد و تواناست.
در پناهگاهی که میعادگاه نوجوانی عاشق است، همه جور آدم هست. از پیر و جوان گرفته تا کودک و نوجوان و خردسال…
این فیلم را باید دید تا بفهمیم نسلی که جوانیشان در روزهای جنگ گذشت چه بر سرشان آمد، کودکانی که سهمشان شناختن آژیر خطر و گریه در آغوش مادران بود چه روزهایی را گذراندند.
بمب یک فیلم با موضوع جنگ نیست، بمب یک عاشقانه است
سالمندان با چه سختی باید با شنیدن آژیر خطر خودشان را به محل امن میرساندند.
بمب، روایتی است از آنچه بر مردم گذشت در روزهایی که نفس کشیدن دوباره بعد از بمباران، حکم معجزه داشت.
و عشق که در این فیلم چقدر ساده به نمایش گذاشته شده، چقدر پاک و معصومانه.
چه قیاس استادانهای را نشان میدهد بین عشق روزهای نوجوانی و عشقی که به ثمر نشسته.
دیدن بمب مثل یک تلنگر است، تلنگری که یادمان بیاورد باید قدر آرامش این روزهایمان را بدانیم، قدر شبهایی که سر آسوده بر بالین میگذاریم و برای شنیدن آژیر خطر گوش تیز نمیکنیم.
بمب تلنگری است تا یادمان بیاورد عشق چقدر ساده و پاک شروع میشود و ما گاهی چقدر بیرحمانه آن را نادیده میگیریم.
صدایش را میشنویم و به روی خودمان نمیآوریم. بمب، برای هر نسلی جاذبههای خودش را دارد.
چه کسانی که جنگ را دیدهاند و چه کسانی که چون من، از جنگ فقط خاطراتش را شنیدهاند.
بمب یک فیلم با موضوع جنگ نیست، بمب یک عاشقانه است.
پایان پیام