استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد از اساتید بزرگ طنزنویسی کشور یک دهاتی بود
به گزارش پایگاه خبری گلونی، اسماعیل امینی نوشت: ابوالفضل زرویی نصرآباد، پُرتلاش بود و کم حرف. آمد و خواند و خواند و خواند و آموخت و آموخت و آموخت و نوشت و نوشت و نوشت و تنها ماند و تنها ماند و تنها ماند و… رفت.
استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد
انگار آمده بود که به طنزنویسی حیثیت و اعتبار ببخشد.
طنز هم یکی از سرمایههای فرهنگی و اجتماعی این مردم است؛ مثل خیلی از سرمایههای فرهنگی دیگر، مثل شاهنامه، مثل نقالی، مثل امثال و حکم، مثل عیدنوروز و سفرۀ هفت سین، مثل محرم و عزاداری، مثل نذری، مثل ختم قرآن، مثل بوستان و گلستان و غزلهای حافظ، مثل تار لطفی، مثل ربنای شجریان، مثل زیارت و دعا، مثل مسجد شاه و میدان نقش جهان، مثل مشهد و امام رضا، مثل معرفت و مرام و جوانمردی، مثل مهمان نوازی و مثلِ همۀ چیزهای خوب دیگری که داریم و با آنها زندگی میکنیم و در کنار آنهاست که حس میکنیم ایرانی هستیم و به این آب و خاک و این مردم و این تاریخ و فرهنگ و زبان و شعر و ادبیات، دلبستهایم و عشق میورزیم.
ابوالفضل زرویی آمده بود که طنز را از دست ابتذال و سهلانگاری رها کند، مثل همۀ بزرگانی که پیش از او به این سرمایۀ بزرگ فرهنگی، پرداخته بودند.
مثلِ عبید و عطار و دهخدا و نسیم شمال و ابوتراب جلی و کیومرث صابری و عمران صلاحی و بهرام صادقی و منوچهر احترامی و سید حسن حسینی.
از ابوالفضل زرویی آموختیم که:
– میشود بدون لودگی و مسخره بازی هم مردم را خنداند.
– میشود بدون فحاشی و پرده دری و عصبانیت، طنز جدی و گزنده و انتقادی نوشت.
– می شود، بدون غر زدن و تنزه طلبی با نسل جوان طنزنویسان دوستی و همراهی کرد و کارشان را جدی گرفت.
– میتوانیم طنز را طوری بنویسیم که هم ادیبانه و استوار و بیغلط باشد و هم ساده و بیپیرایه و قابل فهم و صمیمی باشد.
– میتوانیم به جای قدم زدن در جادههایی که دیگران ساختهاند، خودمان راههای تازه باز کنیم و در قالبها و گونههای خلاقانه طنز بنویسیم.
– میتوانیم قدرت قلم و احاطه به تکنیکهای طنز را به خدمت فرهنگ و اندیشه و خرد و معنویت درآوریم؛ به جای آن که آن را اسباب، تمسخر و استهزاء این و آن کنیم.
– میتوانیم قدرت جادویی خنده و نشاط را زمینه سازِ ترویجِ وسعت مشرب، مدارا و سعۀ صدر کنیم؛ به جای آن که آن را اسباب کسب منفعت فردی و اشتهار شخصی و جنجال رسانهای بدانیم.
– میتوانیم طنزپردازی محبوب، صاحب اعتبار و پرطرفدار باشیم بی آن که از محبوبیت، رشد و اعتبار جوانان خلاق، بهراسیم و راه بر آنان ببندیم.
– میتوانیم دینداری و عشق و ارادتمان را به اولیاء الهی، سرمایۀ خلق آثار ماندگار کنیم، بی آن که به وسوسۀ روی و ریا، بازیگر معرکه گردانیهای قدرت و ثروت شویم.
استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد دهاتی بود
ابوالفضل زرویی نصرآباد، در روستای احمد آباد به تنهایی و انزوا پناه برد، چون دهاتی بود و فوت و فن بازیهای شهری را بلد نبود، چون خودش راستگو و یکرنگ بود، همه را مثل خودش میپنداشت.
چون خودش اهل مرام و معرفت بود، همه را با مرام و معرفت میانگاشت.
چون حرفش حرف بود و قولش مردانه بود، دلش خوش بود که دیگران هم حرفشان حرف است و قولشان مردانه است.
ابوالفضل از شهر ما رفت به روستای خودش، چون جسم و جانش به آلودگی حساس بود.
حالا چند روزی است که از آن روستا هم رفته است به جایی پاکتر و دلنشینتر، رفته تا با کسانی هم نشین شود که حرفشان حرف است و قولشان مردانه است و مثل خودش با مرام و با معرفتند.
این بود یادداشت دکتر امینی در مورد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد با عنوان زرویی نصرآباد دهاتی بود.
پایان پیام