سینمای ایران بیمار است
به گزارش گلونی حال این روزهای سینمای ایران بسیار وخیم است.
گفتن این جمله بسیار ملالتآور است، اما باید قبول کنیم که در کشور ما اکثر مردم علاقه بیشتری به فیلم و سریال دارند و هنر هفتم را بیشتر از یار مهربان دوست دارند و ترجیح میدهند بیشتر تماشاگر باشند تا خواننده.
ابتدای یادداشت نوشتم حال این روزهای سینما ایران وخیم است، زیرا حتی اگر مانند بنده هم منتقد سینما و یا دانشآموخته سینما هم نباشید با یک نگاهی کلی متوجه حال بد و این اوضاع نابسامان و مریض سینما و حتی تلویزیون و نمایش خانگی میشوید.
از حالوهوای برخی فیلمهای طنز اگر بخواهم بگویم اولین واژهایی که به ذهنم خطور میکند ابتذال است زیرا محتوا طنز این روزها بهجای آنکه متکی به رسالت خود یعنی نقد اجتماعی در قامت ضربههای کوبنده به مشکلات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی باشد بیشتر تکرار مکررات است.
میگویم ابتذال زیرا سازندگان و طنزپردازان دیگر حتی زحمت نوشتن یک سناریو یا فیلمنامهایی که در مقام سینما باشد را به خود نمیدهند و ترجیح میدهند بهجای آنکه مطالعه کنند و از جامعهشناسان و کارشناسان مربوط برای ساخت اثر خود استفاده کنند، بایک هزینه کم از اینستاگرام و شبکههای اجتماعی دیگر بهره ببرند تا با الفاظ اینستاگرامی آشنا شوند و آنها را در قالب دیالوگ ماندگار به مخاطب عرضه کنند و اوج شاهکار هنری خود را به شکل شوخیهای جنسی به نمایش بگذارند و برای آنکه فیلم اندکی خانوادگی شود بازیگردان از بازیگران میخواهد به سبک دهه ۶۰ ایران جلو دوربین برقصند و اگر این سناریو پاسخگو نبود از بازیگری که دارای اضافه وزن است استفاده میکنند و آن را باظریب هوشی پاین به مخاطب نشان میدهند، فارق از این که همین مسئله میتواند آسیبهای اجتماعی بسیاری به بار آورد.
از دنیا طنز که فاصله بگیریم و به درام یا موضوعات اجتماعی اشاره کنم، باید بگویم ساخت این نوع اثر هم کار سختی نیست. فقط کافی است از بازیگران مطرح استفاده شود که هم مخاطب دارند و هم بودجه خوبی از آن خارج میشود. در ساخت سبک اجتماعی هم نیازی به سناریو یا میزانس خاصی نیست، تنها قتلها پیدرپی و بارش بیامان باران میخواهد.
سینما ایران بیمار است و نیاز به درمان دارد. درمانی که مدد نویسندگان خلاق با ایدههای جدید و کارگردانان روشنبین را میطلبد.
فیلم سینمایی و محتوا تلویزیون یکی از مهمترین تولید محتواهایی است که در خانه هر ایرانی پیدا میشود و این خانواده ایرانی حافظه بسیار خوبی هم دارد زیرا هنور آثار مرحوم علی حاتمی، بهرام بیضایی، مرحوم داریوش مهرجویی و رخشان بنیاعتماد را فراموش نکرده است و بسیار سخت است نسلی که آثار خوب را دیده راضی کرد. سینماگران فکری چاره کنید زیرا اگر برای درد سینما درمانی پیدا نشود باید فاحته سینما و تلویزیون را بخوانیم زیرا بوی الرحمان او بلند شده است.
پایان پیام
نویسنده: زهره درگاهی
در گلونی بخوانید: فریم سوم مستندی در حوالی سوژگی