پایگاه خبری گلونی، سیدرضا شکراللهی: زبان فارسی مذکر و مؤنث نمیشناسد.
در این زمینه، اگر نه برابریطلب، دستکم راحتطلب است.
مثل زبان فرانسوی نیست که در آن، اسمها هم جنس دارند.
یا نزدیکتر به ما، شبیه زبان عربی نیست که، هم ضمائر مذکر و مؤنث دارد، هم افعال مذکر و مؤنث و هم صفتهای مذکر و مؤنث.
اما بر اثر نزدیکی فارسی و عربی در طی چهاردهقرن، و اصرار فخرفروشانهی طبقهای از نویسندگان و دبیران در سدههای نخستِ قمری و نیز در اوان حکومت قاجار بر عربینویسی و عربیگویی، اکنون با انبوهی از واژهها و صفتهای مؤنث در فارسی سروکار داریم که از برخیاز آنها به این سادگی نمیتوان خلاص شد.
نمونهی پرکاربرد و مشهورش، «مربوطه» (همان مربوط به اضافهی تای تأنیث) است، که خود عربها آن را فقط برای موصوفِ مؤنث بهکار میبرند.
مثلاً المرأه المربوطه یا الکُتُب المربوطه. اما در فارسی، نه فقط برای موصوف مؤنث که برای هر واژهای که دلمان بخواهد بهکارمیبریم.
فرقی نمیکند عربی باشد یا فارسی، مؤنث باشد یا مذکر، مفرد یا جمع.
از قانون و پروندهی مربوطه بگیر تا رئیس مربوطه و دستگاه مربوطه و کشورهای مربوطه و طرف مربوطه و… بسیار سخت است «مربوطه» را، با اینهمه رواج در گفتار و نوشتار رسمی و غیررسمی، از میدان بهدر کنیم.
با چه موارد دیگری از این ترکیبهای وصفی، که به روش عربی مؤنث شدهاند، آشنایید؟
چند مثال امور خارجه، قوهی مجریه، قوهی مقننه، قوهی قضاییه، دورهی متوسطه، تحصیلات عالیه، متون قدیمه، هیئت رئیسه، هیئت مدیره، هیئت تحریریه، وسایط نقلیه، مصوبه، پروندهی مختومه، بانوی محترمه، اعمال شاقه، روابط حسنه، ارواح خبیثه، احترامات فائقه، دوشیزهی مکرّمه، گناهان کبیره و… میبینید که دور و برمان پر است از این ترکیبهای وصفی مؤنث، که برخی از آنها اصلاً در عربی هم کاربرد ندارند، ولی ما روز و شب با آنها سر و کار داریم.
بهخصوص با آن گناهان میآورم، شاید حیرت کنید: کبیره و گریزی هم نداریم!
با اینحال، در چهار پنج دههی اخیر، فارسیزبانان، شماری از صفتهای مؤنث برساختهی خودِ ایرانیان را بهمرور از زبانشان دور کردهاند و سه واژهی «مدیره، شاعره و اینجانبه» نیز گویا آخرین نفسهایشان را میکشند.
دستکم، هستند امروزه کسانی که وقتی در نامه یا نوشتهای میبینند یک زنِ مدیر یا بانوی شاعر را مدیره و شاعره خطاب کردهاند، خندهشان میگیرد و زبان خندهدارتر، اینکه خانمی در نامهاش «اینجانب» را مؤنث میکند و مینویسد «اینجانبه». وامگیری واژهها از دیگر زبانها بهخودی خود اصلاً مذموم نیست.
آنچه در نگاه ادیبان ناخوشایند است و نادرست، استفاده از دستور زبانهای دیگر در دستور زبان فارسی است. شاید به تذکر باز میکنند و مثلاً میگویند که، فروغ فرخزاد شاعره نبود، شاعر بود.
یا از آن بهتر باشد به برابریِ زنانِ مدیر و بانوانِ شاعر و اینجانبانِ مؤنث با مردانِ مدیر و آقایانِ شاعر و اینجانبانِ مذکر، دستکم در دستور زبان فارسی، احترام بگذاریم!
پایان پیام